ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران
ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران

شهید اصغر محمدیان

"اصغر محمدیان" در دوم شهریور 1339 ش در زنجان از مادرى بنام "منیژه خلیلیان" بدنیا آمد. پدر او جلال از وضع مالى نسبتاً خوبى برخوردار بود و از افراد خیر بازار محسوب مى ‏شد.



"اصغر محمدیان" در دوم شهریور 1339 ش در زنجان از مادرى بنام "منیژه خلیلیان" بدنیا آمد. پدر او جلال از وضع مالى نسبتاً خوبى برخوردار بود و از افراد خیر بازار محسوب مى ‏شد. او از سه تا پنج سالگى به کودکستان رفت و بخاطر تیزهوشى از پنج سالگى مقطع ابتدایى را در مدرسه شاپور آغاز کرد. از سن هفت سالگى به فراگیرى قرآن پرداخت. وى تحصیلات راهنمایى را در مدرسه "مصطفى خمینى"(فعلى) و تحصیلات دبیرستانى را در دبیرستان امیرکبیر طى کرد. از دوران نوجوانى به ورزش ‏هاى رزمى روى آورد به آموزش جودو و تکواندو پرداخت و کمربند سیاه را در این رشته ورزشى بدست آورد او همچنین کاراته را نزد پرویز عطایى فراگرفت.

او علاقه زائد الوصفى به ادیعه و نمازهاى جماعت داشت. فعالیتهاى سیاسى و انقلابى خود را از زمان شروع انقلاب با شرکت در راهپیمائى ‏ها و پخش اعلامیه آغاز کرد. او و دوستانش در یک اقدام ناموفق تصمیم به انفجار شهربانى زنجان مى ‏گیرند ولى ساواک متوجه طرح آنها مى ‏شود و در نتیجه نقشه‏ شان عملى نشد. بعد از پیروزى انقلاب همراه با ادامه فعالیتهاى سیاسى - اجتماعى تحصیلات خود را ادامه داد تا اینکه درسال 1358 موفق به کسب دیپلم تجربى گردید. در همان سال در دانشگاه پذیرفته شد اما با این اعتقاد که "دانشگاه او سپاه است" به‏ عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى زنجان درآمد.

وى از پایه ‏گذاران اولیه بسیج و عضو شوراى فرماندهى بسیج زنجان بود. بعد از چهار ماه آموزش در تهران به زنجان بازگشت و بعنوان مربى تخریب و اسلحه شناسى مشغول بکار شد. همزمان با مسئولیت آموزش نظامى در سپاه در ادارات، ارگانها و روستاهاى اطراف زنجان به تدریس اصول عقاید، اخلاق و احکام مبادرت میکرد. بعلت خصوصیات بارز اخلاقى همچون اعتماد بنفس، ملاحت و خوش روئى ارتباطى صمیمى با دوستان و همکاران در محیط سپاه و در سطح جامعه با مردم برقرار کرد.

اگر چه تعدادى از دوستانش دچار لغزش شده و به عضویت سازمان منافقین درآمده بودند اما او با وجود دعوت جهت پیوست به آن سازمان پس از بررسى اهداف و ماهیت آن جزء اولین کسانى بود که خطر منافقین، لیبرالها و سایر گروههاى الحادى را درک کرده و به مبارزه با آنها پرداخت. بدلیل مخالفتهاى مستمر مورد کینه شدید منافقین قرار داشت و چند بار در درگیریهاى خیابانى مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفت ولى بخاطر آمادگى جسمانى و  ورزشکار بودن جان سالم بدر برد.

در یکى از درگیریها منافقین او را از دو طرف محاصره کردند و مورد ضرب و شتم قرار دادن. سلاح کمرى او را گرفتند اما برحسب اتفاق یکى از دوستانش از پشت بام این صحنه را فیلمبردارى کرد که سبب شناسائى عوامل منافقین شد.

در جریان یکى از عملیاتهاى تروریستى منافقین که شهید پرویز عطایى مجروح و یکى از افراد منافق نیر دستگیر شد، محمدیان که بخاطر شکستگى پایش در خانه بسترى بود بعد از اطلاع از این جریان به منظور تخلیه اطلاعاتى از فرد دستگیر شده، گچ پایش را بازکرد و به محل سپاه رفت. او به همکاران خود گفت: با من طورى برخورد کنید که آن فرد گمان کند که من هم جزء سازمان منافقین هستم تا پس از زندانى شدن، از ماهیت او آگاه شویم. پس از پنج روز زندانى بودن در کنار آن فرد معلوم مى ‏شود که او سه نفر را به شهادت رسانده است."

محمدیان در عین حالیکه مخالف سرسخت منافقین بود و در دستگیرى آنها سعى وافر داشت اما معتقد که باید با جاذبه به تربیت آنها پرداخت. خصلت نیکو و برخوردهاى صحیح او موجب شد که بسیارى از آنها از اعمال خویش توبه کنند و با اعزام به جبهه‏ هاى جنگ ایران و عراق به شهادت برسند. او در انجام کارهاى خیر پیشقدم بود و در کمک به افراد بى‏ بضاعت سعى فراوان داشت، بطورى که حتى لباسهاى خود را براى آن سرى از افراد بسیجى که فقر مالى داشتند مى ‏فرستاد.

در جریان غائله کردستان بارها بعنوان فرمانده نیروهاى اعزامى از زنجان در صحنه ‏هاى درگیرى حضور یافت. براى اولین بار در تاریخ 1359/9/30 براى مبارزه با متجاوزان عراقى به جبهه جنوب رفت و پس از مدت کوتاهى استقرار در پایگاه "منتظرین شهادت" به خط مقدم جبهه سلیمانیه و دارخوین عازم شد. و پس از گذشت نزدیک دو سال در 1359/11/21 به زنجان برگشت. او در سه نوبت متوالى، فرماندهى منطقه استراتژیک دارخوین که به رزمندگان زنجان سپرده شده بود را به عهده داشت. شادترین لحظات او زمان اعزام به جبهه ‏ها و حزن ‏انگیزترین آن هنگامى بود که بخاطر مسئولیتهاى سنگین در شهر زنجان از رفتن به جبهه منع مى ‏شد.

اصغر محمدیان آخرین بار در تاریخ 1360/12/12 بعنوان فرمانده گردان شهداء رزمى به جبهه رفت و بعد از استقرار در پایگاه شهید آیت ا... سیداسدا.. مدنى دانشگاه جندى شاپور اهواز از تاریخ 1360/12/20 به شناسایى منطقه عملیاتى و انجام مانور آماده ‏سازى نیروها پرداخت. در تاریخ 1360/12/27 به شوش اعزام شد و در آنسوى رودخانه کرخه در انتظار شروع عملیات ماند. پیش از آغاز عملیات فتح ‏المبین او و پسر خاله ‏اش محمد سقطچى و جمشید انصارى در جلسه فرماندهان رده بالاى سپاه شرکت کردند. در آن جلسه تصمیم گرفته شد به منظور رعایت اصل غافل‏ گیرى و فریب دشمن در "دره شیلش" در پشت سایت 5 با نیروهاى به استعداد 96 نفر با سه فرمانده [در صورت شهادت و یا جراحت نفر بعدى فرماندهى را بعهده بگیرد.] عملیات فریب انجام شد.

محمدیان بعد از مشورت با حجة الاسلام محلاتى به اتفاق آقاى سقطچى و انصارى و نیروهاى داوطلب و آماده عملیات بامداد روز 1360/1/2 به سوى اهداف تعیین شده در عملیات حرکت کرد و تا ساعت 7/5 صبح به اهداف مورد نظر دست یافت. در این عملیات اصغر محمدیان براثر اصابت گلوله تیربار دوشکا به پاى راست بشدت مجروح شد. او با یک دستمال محل جراحت را بست و على‏ رغم اصرار همرزمان جهت انتقال به پشت جبهه به خاطر تضعیف نشدن روحیه نیروها به حالت درازکش نیروها را هدایت مى‏ کرد و از معاون اول خود (شهید) "ابوالفضل پاکداد" خواست تا هدایت عملیات را بدست گیرد.

محمدیان در همان حال وصیت ‏نامه خود را نوشت که در بخشى از آن آمده است: "من این وصیت را درحالى مى ‏نویسم که پاى راستم تیرخورده و شکسته است، خدا این قربانى حقیر را قبول کند. ... دیگر حال نوشتن ندارم ولى برادران را تشویق به پیشروى مى ‏کنم تا دشمن را شکست دهند. خدایا چقدر خوشحالم که من نیز در راه انقلاب پایم را داده‏ ام و این امانت را خوب نگهدارى کردم. خدایا این خون مرا از من حقیر قبول کن." سرانجام در حالیکه اکثر نیروها زخمى و 32 نفر از آنها شهید شده بودند محمدیان نیز بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پس از آن عملیات اصلى فتح ‏المبین آغاز شد و بعد از سه روز جنازه او و یارانش از محل عملیات تخلیه و با اعلام سه روز عزاى عمومى در شهرستان زنجان به خاک سپرده شد. از شهید اصغر محمدیان دست نوشته ‏اى بسیار ارزنده ‏اى درباره خاطرات او از اوایل جنگ برجاى مانده است که در آن گزارش لحظه به لحظه ‏اى از حوادث و درگیریهایى که مستقیماً در آنها نقش داشته ثبت کرده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد