ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران
ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران

شهید مهدی یاوری


یکم فروردین 1340، در روستای حسن آباد تابعه شهرستان ری به دنیا آمد. پدرش علیف کشاورزی  می کرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته راه و ساختمان درس خواند و دیپلم گرفت. او نیز کشاورز بود. مدتی در بسیج فعالیت می کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پانزدهم دی 1362، با سمت تک تیرانداز در هشتیان ارومیه توسط نیروهای حزب کومله بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سینه، شهید شد. پیکر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.



دیدار با خانواده ی شهید مهدی یاوری:


روزنامه خراسان رضوی: مهدی عسکری- در ایام گرامیداشت هفته نیروی انتظامی، مدیر مسئول روزنامه خراسان با خانواده شهید «علی محمد یاوری» شهید نیروی انتظامی دیدار کرد. به گزارش خراسان رضوی، این شهید بزرگوار که در زمان خدمت، فرمانده هنگ مرزی تایباد بود و تلاش بسیاری برای امنیت مرزهای شرقی کشور کرده بود، 20 سال قبل و در راه مبارزه با قاچاقچیان و اشرار مسلح، طی کمین قاچاقچیان مسلح به فیض شهادت نائل شد.
در این دیدار همسر شهید یاوری با اشاره به تلاش خستگی ناپذیر این شهید برای پاسداری از امنیت مرزها و شهرهای استان، گفت: ایشان علاوه بر پلیسی  مقتدر و وظیفه شناس، همواره به فکر کمک به مظلومان و افراد بی بضاعت نیز بودند. وی ادامه داد: سال 76 و بعد از شهادت ایشان افراد زیادی آمدند و اعلام کردند همسرم به آن ها مبالغی قرض و وام داده؛ مبالغی که ما از آن بی اطلاع بودیم و در آن زمان چیزی حدود چهار میلیون تومان بود. همسر شهید یاوری افزود: دستگیری از خانواده زندانیان موادمخدر و محرومان حاشیه شهر نیز از دیگر کارهای همسرم بود که ما تا بعد از شهادتش، از بسیاری از آن ها خبر نداشتیم. وی افزود: به دلیل شجاعت های همسرم در کشف موادمخدر و دستگیری قاچاقچیان، فرمانده ایشان برای او دو درجه تشویقی درخواست کرد اما خودش برای پیگیری این موضوع و ارتقای درجه اش تمایلی نداشت و از سفر به تهران امتناع می کرد. می گفت «زمانی را که قرار است برای رفتن به تهران بگذارم، همین جا برای رفع مشکل مردم صرف می کنم».  در این دیدار صمیمانه «محمدسعید احدیان» مدیرمسئول روزنامه خراسان نیز با تمجید از نقش مثال زدنی نیروی انتظامی در حفظ امنیت داخلی و انسداد مرزها، اظهار کرد: همه ما وامدار شهدا هستیم و شهدای مظلوم نیروی انتظامی که نام و نشان کمتری از بسیاری از آن ها گفته و شنیده می شود، جایگاه ویژه ای دارند. شایان ذکر است از این شهید بزرگوار چهار فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است که همه آن ها بنا به سفارش پدر، مدارج و تحصیلات عالی را طی کرده اند. مشروح این گزارش پنج شنبه در صفحه پلاک عزت روزنامه خراسان منتشر خواهد شد.

شهید مهدی زین العابدین





پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گروهک‌های تروریستی فضایی ناآرام در مناطق غربی کشور ایجاد کردند. آن‌ها می خواستند از شرایط بحران زده کشور که از یک طرف درگیر مشکلات ایجاد شده از طرف منافقین بود و از طرفی با جنگ تحمیلی دست و پنجه نرم می‌کرد، استفاده کنند و در مناطقی مانند کردستان اعلام خودمختاری کنند. بدین ترتیب سپاه پاسداران که با هدف حراست از انقلاب و دستاوردهای آن تشکیل شده بود با اعزام نیروهای رزمنده و فرماندهان بلندپایه به این مناطق سعی در پاکسازی غرب کشور از وجود این گروهک‌ها داشت؛ حال آنکه هیچ کدام از مسیرهای تردد شهرهای غربی امنیت نداشت و هر لحظه ممکن بود یکی از گروهک ها در آن کمین زده باشند. مهدی زین‌الدین از جمله فرماندهانی بود که همراه برادرش برای شرکت در جلسه‌ای در پیرانشهر در حال تردد در جاده بانه-پیرانشهر به کمین ضد انقلاب خورده و توسط گروهک‌های تروریستی به شهادت رسید.




مهدی زین الدین  در۲۴ اسفند ۱۳۳۸ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود. وی به دلیل استعداد بی‌نظیری که داشت، پایه‌های تحصیلی دوره ابتدایی را به صورت متفرقه می‌خواند و با نمره خوبی قبول می شد. هوش وی در حدی بود که او توانست در دوران کودکی خود، قرآن را بدون معلم بیاموزد. زمان نوجوانی وی مصادف با آغاز دوران تبعید آیت الله مدنی به خرم آباد بود، وی در آنجا از محضر این معلم اخلاق بهره مند شد و در این دوران به انجام کارهای سیاسی گرایش یافت و راه رسم مبارزه با رژیم ستم شاهی را آموخت. این نابغه جوان بعد از اخذ دیپلم، توانست رتبه چهار کنکور تجربی را به دست بیاورد و در رشته پزشکی شیراز قبول شود اما وی از ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه انصراف داد و در مغازه پدرش مشغول به کار شد، او درباره علت انصراف از دانشگاه گفته بود: مغازه پدرم سنگر است و رژیم پهلوی با تبعید پدرم می خواهد، سنگر محکم او خالی بماند، ولی من نمی گذارم این سنگر مبارزه خالی بماند. بعد از مدتی دعوتنامه‌ای از پاریس برای ادامه تحصیل، برای وی فرستاده شد، بنابراین شهید زین الدین به دنبال اعتصاب عمومی مردم و تعطیلی مغازه ها، مغازه پدرش را تعطیل کرد و تصمیم گرفت با دانشگاه‌های فرانسه مکاتبه کند. اما وی وقتی نظر امام خمینی (ره) را در خصوص ادامه تحصیل جوانان در خارج جویا شد که امام به جوانان ایرانی توصیه کرد، به ایران برگردید، زیرا ایران به جوانانی مثل شما نیازمند است از عزیمت به خارج از کشور برای ادامه تحصیل انصراف داد.

شروع فعالیت‌های سیاسی
با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی و شکل گیری انقلاب اسلامی شهید زین الدین به همراه خانواده خود در آبان ۱۳۵۷خورشیدی به قم آمد تا فصل جدیدی از مبارزات سیاسی خود را در کانون انقلاب اسلامی شروع کند. در حقیقت وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جزو نخستین افرادی بود که جذب نهاد جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب به این نهاد پیوست و بعد از مدت کوتاهی وقتی لیاقت و شایستگی خود را در بخش‌های مختلف سپاه نشان داد به عنوان مسوول واحد اطلاعات سپاه قم انتخاب شد و در این مسوولیت حساس انجام وظیفه کرد. این سردار سرافراز اسلام بعد از اینکه در جهاد سازندگی و سپاه پاسداران خوش درخشید، مسوولیت‌های حساس و کلیدی را به او واگذار کردند و بدین ترتیب، زین‌الدین به عنوان مسوول شناسایی یگان‌ها انتخاب شد و پس از آن به عنوان مسوول اطلاعات عملیات سپاه دزفول به ایفای نقش پرداخت و سپس مسوول اطلاعات عملیات محورهای سوسنگرد شد. بنابراین شهید زین الدین در اوج جوانی و با وجود تجربه کم در عرصه مدیریت و جنگ، تبدیل به یکی از شاخص‌ترین فرماندهان آن سال‌ها شد. او در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر، مسوولیت اطلاعات عملیات قرارگاه نصر را پذیرفت و در عملیات رمضان به سرپرستی تیپ ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) قم و سرانجام به فرماندهی لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) قم منصوب شد. حاجی عبد الرزاق شیخ زین الدین پدر مهدی زین الدین در خصوص بارزترین و برترین ویژگی پسرش می‌گوید: در چند ساله‌ جنگ که بنده با شهید زین الدین برخورد داشتم، هیچ گاه ندیدم، نیرویی را طرد کند. جاذبه عجیبی داشت و در ساختن افراد، استعدادی خارق العاده. اگر می‌دید شخصی در مسوولیت خودش از لحاظ مدیریت ضعیف است، طردش نمی‌کرد؛ او را از آن مسوولیت بر می‌داشت، می‌آورد پیش خودش در فرماندهی. آن وقت هر جا می‌رفت، او را هم با خودش می‌برد و به این شکل روحیه مسوولیت پذیری و حسن انجام وظیفه را عملاً به او می‌آموخت و بعد دوباره از او در جایی دیگر استفاده می‌کرد. با همین روحیه‌ کریمانه بود که به هر دلی راهی می‌گشود.

شهید حسین خرازی


جنگ تحمیلی با وجود آن که آسیب های فراوانی به لحاظ اقتصادی و زیرساختی به ایران وارد ساخت و موجب از دست دادن نیروهای مخلص و مجاهدان شجاعی شد اما به واسطه ویژگی هایی که داشت به عرصه ای برای بروز استعدادهای درونی جوانان بدل شد و فرماندهان شجاع ارتش و سپاه در این ارتباط جایگاه ویژه ای داشتند. حسین خرازی از فرماندهان شجاع جنگ تحمیلی بود که به سبب داشتن پیشینه مبارزاتی در سال های نخست پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین در دوران مبارزات علیه رژیم طاغوت به سرعت توانست وجه نظامی تاثیرگذاری در دوران دفاع مقدس از خود نشان دهد. حضور درخشان در عملیات ثامن الائمه، فتح المبین، بیت المقدس و دلاوری های وی در چزابه تنها بخشی از کارنامه سترگ و تاثیرگذار وی در دوران دفاع مقدس به شمار می رود. باز پس گیری و آزادسازی بخش بزرگی از سرزمین های ایران که تحت تصرف نیروهای بعثی عراق بود در نتیجه تلاش های او و همرزمان و نیروهای آموزش دیده وی در جریان نبردهای مختلف بوده است.




زندگینامه شهید حسین خرازی

حسین خرازی در ۱۳۳۶ خورشیدی در یکی از محلات قدیمی اصفهان چشم به جهان گشود. او در ۱۳۵۵ خورشیدی با به پایان رساندن تحصیلات مقدماتی برای انجام خدمت وظیفه عمومی به مشهد رفت و همزمان با گذراندن دوران خدمت نظام وظیفه در محافل مذهبی به مطالعه علوم قرآنی پرداخت و در ۱۳۵۷ خورشیدی پس از صدور فرمان امام خمینی(ره)‌مبنی بر فرار سربازان از پادگان ها وی نیز فرار کرد و به صفوف انقلابیون پیوست و با کوشش تمام در راه به ثمر رسیدن انقلاب فعالیت کرد.(دوازده امامی، ۱۳۷۹)

خرازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کمیته دفاع شهری اصفهان که پس از مدتی به سپاه پاسداران تبدیل شد، پیوست و به سبب آشنایی اش با تجهیزات نظامی به مسوولیت اسلحه خانه کمیته منصوب شد. در پاییز ۱۳۵۸ خورشیدی برای مبارزه با ضد انقلاب به همراه چند تن دیگر از اعضای سپاه استان به گنبد و بندر ترکمن رفت و در این ماموریت پیشنهاد فرماندهی نیروهای اعزامی از اصفهان را نپذیرفت و به عنوان فرمانده دسته در پاکسازی شهر گنبد شرکت کرد. وی با ایجاد امنیت در ترکمن صحرا به فرماندهی عملیات سپاه بندر ترکمن منصوب شد و پس از حدود سه ماه به اصفهان بازگشت. هنگامی که در کردستان، گروه های ضد انقلاب اسلامی دست به آشوب زدند، حسین خرازی به پاوه رفت و سپس در آزادسازی سنندج از دست گروهک ضد انقلاب نقش موثری ایفا کرد.

شهیدخرازی با هوش و استعدادی که داشت، تاکتیک ها، فنون نظامی و شیوه فرماندهی را خیلی سریع فراگرفت به گونه ای که به فرماندهی گردان ضربت سپاه سنندج منصوب شد. گردان ضربت که وی فرماندهی آن را برعهده داشت با رزمندگان شجاع و دلاور خود در آرامش و امنیت شهرهای کردستان موثر بود، بنابرگفته سردار محسن رضایی، «شهید خرازی در اوج درگیری های کردستان به آنجا رفت بعد از تسخیر کردن سنندج، همراه با علی رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه به عنوان فرماندهی گردان ضربت که از قوی ترین گردان های آن زمان محسوب می شد، وارد عمل شد. وی در تسخیر شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیوان دره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش موثری ایفا کرد.


نقش شهید خرازی در دگرگونی های دفاع مقدس

با شروع جنگ تحمیلی هیچ خط دفاعی در جنوب در برابر حملات بعثی ها وجود نداشت و عملیات پارتیزانی نیروهای مردمی و سپاه با اسلحه و تجهیزات بسیار محدود برای مقابله با تهاجم بعثی ها کافی نبود. خبر سقوط شهرهای جنوب یکی یکی شنیده می شد، شهید خرازی با وجود نگرانی هایش در کردستان در آغازین ماه های جنگ تحمیلی از کردستان به جبهه های جنوب آمد و از طرف سردار رحیم صفوی به فرماندهی منطقه عملیاتی دارخوئین منصوب شد. (بنی لوحی و همکاران، ۱۳۷۹)

با انتخاب او تحول بزرگی در جبهه دارخوئین روی داد. وی برای جلوگیری از نفوذ دشمن جوی آبی را در نزدیکی کارون به همراه نیروهای تحت امر خود به یک خاکریز تبدیل کرد و این نخستین خط دفاعی منطقه بود که به خط شیر معروف شد. حسین خرازی فرمانده جبهه دارخوئین و همرزمان او در عملیاتی برنامه ریزی شده در طول چندین ماه سرانجام موفق شدند مواضع لشگر زرهی در شمال منطقه سرپل، نیروهای بعثی عراقی در شرق جاده اهواز به آبادان را در هم بشکنند و حماسه ای به وجود آورند که نقش بسیار موثری در روند سیاسی و نظامی آن مقطع جنگ تحمیلی ایفا کرد. در این عملیات خرازی به عنوان فرمانده در نوک حمله قرار گرفت و تا زمان شهادتش همیشه خط شکن بود.(نصراصفهان، ۱۳۹۳، شماره ۱۰۶) این عملیات باعث افزایش تجربیات نظامی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران شد و می توان به آن «آموخته های سلسله عملیات الگو» نام داد.

با انجام این عملیات هسته اصلی تیپ امام حسین(ع) شکل گرفت و این عملیات زمینه ساز عملیات بزرگ ثامن الائمه و عملیات دیگر شد. عملیات ثامن الائمه یک عملیات مهم و حساس بود زیرا هدف نخست آن آزادسازی آبادان از محاصره و تحقق فرمان امام(ره) و دوم شکست استکبار جهانی و رسانه های وابسته به جنگ روانی علیه ایران و شکست نیروهای متجاوز بعث بود.

در آذر ۱۳۶۰ خورشیدی عملیات طریق القدس از محور شمال کرخه شروع شد و با انهدام کامل لشکرهای متجاوز بعثی و تصرف تپه های رملی چزابه با موفقیت به آزادسازی بستان انجامید. دشمن در این عملیات تلفات بسیاری از لحاظ نفرات و ادوات داشت. آزمون فرماندهی عالی شهید خرازی در عملیات طریق القدس و آزادسازی بستان با دور زدن دشمن بعثی از تنگه چزابه با موفقیت همراه بود. تجربه نظامی شهید خرازی بسیار ارزشمند و در جلسات قرارگاه روی طرح های وی حساب جداگانه ای باز می‌شد. روش حاج حسین به این گونه بود که وقتی منطقه عملیات مشخص می شد، زمان بندی می کرد و به نظرات و پیشنهادهای مسوولان یگان تحت امر خود تا رده دسته گوش می داد و مشورت می کرد. او معتقد بود، ارزش نهادن به نظر و فکر آنها، باعث رشد فکری و انگیزه دادن با آنها در ماموریت و عملیات می شود و آنها را برای آینده فرماندهی یگان های تیپ امام حسین(ع) آماده می کرد. (گذری بر دوسال جنگ،۱۳۶۹:۱۳۱)

در عملیات مولای متقیان(ع) رزمندگان تیپ امام حسین(ع) حماسه بزرگی آفریدند و در ۱۴ روز به سختی مقاومت کردند. رزمندگان با ایثار و از خودگذشتگی و شهادت طلبی با چنگ و دندان از منطقه چزابه حفاظت کردند. خروش حماسی شهید خرازی چنان بود که خالد حسین النقیب یکی از افسران ارشد عراقی در چزابه می نویسد: «در آن موقعیت آرزو می کردم به جای مرگ تدریجی یکبار و برای همیشه از دنیا بروم. در صحنه رویارویی تیپ های ویژه با نیروهای ایرانی، متجاوز از ۱۰ تیپ به طور کامل در چزابه تار و مار شدند.» (خالد حسین النقیب:۱۳۶۸)

خرازی و نیروهای تحت امر او در عملیات بیت المقدس حماسه های بسیاری آفریدند و سهم بسزایی در آزادسازی منطقه عملیاتی و خرمشهر از تصرف دشمن متجاوز داشتند. شهید صیاد شیرازی در سخنانی به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر در ۱۳۷۱ خورشیدی درباره شهید خرازی گفته است: «در قرارگاه صدای شهید خرازی را از بی سیم شنیدیم که می گفت اجازه بدهید با یک گردان وارد خرمشهر شویم اما به وی گفتیم، مگر می شود با یک گردان با چند لشکر روبرو شد. به هر صورت او اصرار می کرد، ناخودآگاه به او اجازه دادیم، پس از ساعتی دوباره وی با بی سیم گفت، عراقی ها تسلیم شدند و ما باورمان نمی شد، زیرا واقعا این کار باورکردنی نبود که انجام دادند.»

یکی از برگ های زرین کارنامه شهید خرازی عملیات غرور آفرین کربلای سه بود. این عملیات به قصد تصرف اسکله نفتی الامیه برای ضربه زدن به صدور نفت عراق و اثبات حاکمیت ایران بر خلیج فارس صورت گرفت. این عملیات آبی در ۱۳۶۵ خورشیدی به وسیله یک گردان غواص آموزش دیده و یک گردان سوار شناور تحت امر شهید خرازی در شب و با وجود امواج سهمگین و جزر و مد شدید آب انجام شد و رزمندگان لشکر امام حسین(ع) پس از سه روز حضور در اسکله با انهدام آن به سواحل ایران بازگشتند. خرازی در عملیات کربلای چهار با ۶ گردان از نیروهای آموزش دیده آبی و خاکی خود در زیر آتش شدید دشمن بعثی، وارد عملیات شد و پس از تصرف جزیره ام الرصاص به دلیل عدم الحاق و بمباران و آتش شدید دشمن در پایان روز دوم عملیات بنابر دستور قرارگاه به عقب بازگشت اما تعدادی از افراد گردان او به شهادت رسیدند. شهید خرازی در یک سخنرانی حماسی گفت: «ما آمدیم از اسلام دفاع کنیم اگر چه همه ما شهید شویم، ما نیامدیم پیروز بشویم، ما آمده ایم به تکلیف عمل کنیم ما همین امروز آماده ایم.» 

شهید بهنام محمدی




متولد : 12 بهمن 1345

شهادت : 28 مهر 1359

زندگی :

بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. 

شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن می زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوه ای از دست آنان می گریخت.

برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.

عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان 13 ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان می کرد که به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچه ها می خواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند.


آن مبارز شجاع و پرتلاش همچنین کار رساندن مهمات به سایر رزمندگان اسلام را نیز انجام می‌داد و گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل و فانسقه خود آویزان می‌کرد که به سختی این سو وآن سو می‌رفت، حضورش به دیگر رزمندگان روحیه می‌داد و تلاش بی‌امان و بی‌وقفه‌اش عرصه را بردشمن تنگ می کرد. بهنام محمدی نوجوان ‪ ۱۳ساله خرمشهری در نخستین سال جنگ تحمیلی عاقبت بر اثراصابت ترکش خمپاره در خرمشهر به شهادت رسید مادر بهنام در بیان خاطره‌ای ازاین شهید آورده‌است: ” هنگام شروع جنگ تحمیلی بهنام ‪ ۱۳سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در ‪ ۱۲سالگی به من می‌گفت “می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و به قهرمان ملی باشم مادر دلم می‌خواهد بروم پیش امام حسین(ع) و بدانم که چگونه شهید شده” ” بهنام آرزوی شهادت در دلش شعله ور بود، او به من کاغذی نشان داد که درباره غسل شهادت در آن نوشته بود و گفت: مامان مرا غسل شهادت بده زیرا می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می‌ترسم عراقی ها تو را ببرند، مادر اگر شهید بشوم برایم گریه می‌کنی؟

شجاعت بهنام در تعویض پرچم‌ها

یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمان‌های بلند خرمشهر می‌بیند، به‌طور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثی‌ها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق می‌کند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده‌ خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچه‌ها ایجاد کرده بود، و جالب‌تر اینکه عراقی‌ها  تا ۱۸ آبان متوجه این موضوع نشده بودند.

بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کوله‌اش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمی‌داد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود می‌کشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمی‌ایستی؟! می‌خواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر می‌خورند.»

هرچه سعی کردیم این نوجوان ۱۳ ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.

روحش شاد و یادش گرامی

شهید علی صیاد شیرازی




علی صیاد شیرازی در ۱۴ خرداد ۱۳۲۳ خورشیدی در درگز استان خراسان‌ رضوی دیده به جهان گشود. وی درباره خانواده اش چنین می‌گوید: اجداد من از عشیره‌ای به نام اخت افشار می‌باشند که از اصطهبانات و نی‌ریز در فارس تا سیرجان، بافت و جیرفت در کرمان گسترش یافته‌اند. پدربزرگم صیاد همراه فرزندانش و مال و احشامش ده‌ها سال پیش به سوی خراسان و شهرستان مشهد به راه افتادند و به شهرستان درگز کوچ کردند. پس از ولادت اینجانب و حدود یک سال اقامت در این شهر بر حسب شغلی که پدرم داشت، درجه‌دار ژاندارمری حدود ۲ سال در مشهد اقامت کردم و حدود ۱۵ سال در مازندران، یعنی در شهرهای گرگان، آمل و گنبدکاووس به سر برده‌ام. سال ششم ریاضی، یعنی سال آخر دبیرستان را در تهران گذراندم و از دبیرستان امیرکبیر فارغ‌التحصیل شدم.

صیاد شیرازی بعد از گذراندن دوران مدرسه به سربازی رفت و با پایان این دوره به استخدام ژاندارمری سابق درآمد و به دلیل رشادت‌ها و فعالیت‌هایش به ارتش منتقل شد و قبل از انقلاب اسلامی در شهرهایی مانند گرگان، مشهد، آمل و شاهرود مشغول به فعالیت در ارتش بود. سپس به دانشکده افسری ارتش رفت و در ۱۳۴۶ خورشیدی با درجه ستوان‌دومی در رسته توپخانه از آن دانشکده فارغ‌التحصیل شد، همچنین وی دوره‌های چتربازی و رنجر را نیز با رتبه یکم گذراند و بعد از آن به‌ عنوان افسر توپخانه کار خود را ادامه داد. وی در خصوص اقدامات خود پس از اخذ درجه افسری می‌گوید: پس از طی یک سال دوره مقدماتی رسته توپخانه، به لشکر ۲ تبریز رفتم. در سال ۱۳۴۸ مأموریت استقرار در مرزهای غرب کشور، قصرشیرین به لشکر ۲ تبریز داده شد. بنده به عنوان افسر دیده‌بان توپخانه و معاون آتشبار، حدود یک سال در این مأموریت به سر بردم. لشکر تبریز در سال ۱۳۴۹ منحل شد و گردان ما که گردان ۳۰۲ توپخانه بود به توپخانه لشکری، لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه انتقال یافت و من فرمانده آتشبار شدم. بعد از یک بار جابجایی و انتصاب در فرماندهی آتشبار در گردان ۳۱۶ توپخانه، برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران رفتم. سپس با پذیرفته شدن در کنکور اعزام به خارج در سال ۱۳۵۱ برای طی یک دوره تخصصی توپخانه تحت عنوان دوره هواسنجی بالستیک توپخانه به امریکا رفتم.


این فرمانده نامدار پس از گذراندن دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان‌ یکم و عنوان استادی در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط در جهت ‌سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد و با برخی از افراد و روحانیون که با سربازان و افسران انقلابی ارتباط داشتند، تبادل نظر می‌کرد، همین مبارزات سیاسی شهید صیاد شیرازی سبب شد که در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ دستگیر و راهی زندانی شود و در ۲۲ بهمن همان سال توسط انقلابیون آزاد شد.

فرمانده عملیات غرب کشور و اختلاف با بنی صدر

این فرمانده مجاهد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به‌ مدت چند سال در بخش‌های مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت به همین دلیل چون وی سوابق بسیار زیادی در زمینه نظامی داشت به خاطر توان بالای سازماندهی ‌اش مورد توجه امام(ره) و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت و در ۱۳۵۸ خورشیدی به عنوان فرمانده عملیات غرب کشور منصوب شد و عملیات های مختلفی علیه گروه‌های کمونیستی و ضدانقلاب در کردستان و شهرهای پاوه، مریوان و حتی سنندج که شروع به تجزیه‌طلبی کرده بودند، انجام داد.

تهیه طرح‌های عملیاتی بی‌نظیر و تلاش‌های وی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگان‌های مریوان، بانه و سقز منجر شد. پس از تحقق و اجرای موفق این طرح‌ها، صیاد شیرازی با ۲ درجه ارتقاء با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد اما او از همان ابتدا به فرماندهی بنی‌صدر در مدیریت جنگ غرب کشور معترض بود و می گفت بنی‌صدر همواره میان ارتش و سپاه اختلاف ایجاد می‌کند به همین علت بنی صدر، دستور خلع ۲ درجه وی را صادر کرد. پس از برکناری بنی صدر و در دوران ریاست‌ جمهوری محمد علی رجایی مسوولیت قرارگاه حمزه سیدالشهداء برای هماهنگی میان ارتش و سپاه را به صیاد شیرازی دادند و او دوباره به کار بازگشت و به دلیل رشادت‌های زیاد در اواسط ۱۳۶۰خورشیدی به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد. یکی از مهم‌ترین اقدامات وی در این جایگاه و تا پایان ۱۳۶۰ خورشیدی هماهنگی میان ارتش و سپاه بود. ایجاد وحدت میان قوای مسلح کشور و نیروهای دفاعی و مهار دشمن و حفظ تمامیت ارضی کشور و فتح جبهه‌های حق علیه باطل در عملیات‌های ثامن‌الائمه، طریق‌القدس، فتح المبین، بیت‌المقدس و دیگر عملیات‌های پیروزمند تا مرصاد و دفاع از حد و مرز کشور از مهم‌ترین خدمات و اقدامات وی بعد از انقلاب و در طول جنگ تحمیلی بود.

آیت الله هاشمی رفسنجانی درباره خدمات صیاد شیرازی می‌گوید: صیاد شیرازی فرماندهی لایق و سرافراز برای ارتش اسلامی بود. او نقشی موثر و تعیین کننده در عملیات ها و فرماندهی جنگ به عهده داشت و پس از جنگ نیز با کوله باری از اندوخته های علمی و تجربی، منشاء خدمات و برکات بسیاری برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی بود.

همچنین نشریه مالین چاپ فرانسه در ۱۳۶۲ خورشیدی صیادشیرازی را این‌گونه توصیف می‌کند: برای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد؛ ‌ بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد. قدی کوتاه، نگاهی روشن و دست‌هایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفته‌اند. این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت می‌کند، از فرمول‌ها نمی‌ترسد. او با سادگی می‌گوید:‌ من یک سرباز اسلام هستم.


فرماندهی آخرین نبرد ایران در جنگ تحمیلی

در دوران هشت سال دفاع مقدس که اوج مقاومت و ایثار مردم و رزمندگان ایران اسلامی بود، منافقین به دامان دشمن پیوسته و به صورت مستقیم و غیر مستقیم در تلاش برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و رزمندگان اسلام بودند. آنها در طول جنگ تحمیلی به کارهای اطلاعاتی و در مقاطعی دیگر مستقیماً با پشتیبانی تدارکاتی، خرابکاری، ترور و حتی حضور در جبهه‌های نبرد می‌پرداختند که به گفته صیاد شیرازی منافقین یاوران اردوی خصم بودند اما از جمله عملیات‌­هایی که منافقین به صورت مستقیم در پایان جنگ به آن وارد شدند، عملیاتی با عنوان فروغ جاویدان بود که یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به وسیله ایران در سوم مرداد ۱۳۶۷ خورشیدی  از محور خانقین، خسروی، سرپل ذهاب، کرند، کرمانشاه شروع کردند.

در ایران عملیاتی با نام عملیات مرصاد به فرماندهی صیاد شیرازی علیه منافقین انجام شد. اوج فداکاری، فرماندهی و رشادت صیاد شیرازی به عملیات منافقین در ایران بازمی‌گردد. این فرمانده شجاع و باتدبیر پس از حضور در منطقه از طریق فرماندهی متحرک هوایی و با استفاده از بالگرد تمام محورهای هجوم منافقین را شناسایی و ابتکار عمل را از منافقین گرفته و حرکت ستون نظامی منافقین را متوقف کرد. صیادشیرازی در خاطرات خود درباره عملیات مرصاد می‌­گوید: در آن زمان من نماینده حضرت امام (ره) در شورای عالی دفاع بودم و در ساعت ۲۰:۳۰ مورخه سوم مرداد ۶۷ معاون عملیات ستاد کل نیروهای مسلح به من تلفن کرد و گفت دشمن از سرپل ذهاب و گردنه پاتاق دارد می­‌آید، جلو و به سرعت در حال پیشروی است (آن موقع من در ستاد کل خدمت نمی‌کردم) و به من حکم مأموریت داده شد. شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم ... صبح روز پنج مرداد سال۶۷ عملیات مرصاد با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهار زبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود.

در عملیات مرصاد که به فرماندهی صیاد شیرازی انجام شد، حدود ۲ هزار تَن از منافقین به هلاکت رسیدند و حدود یک هزار و ۵۰۰ تن مجروح، هزار تَن از منطقه متواری و تعداد ۱۵۰ تن به اسارت در آمدند. همچنین بیش از ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۲۴۰ قبضه خمپاره انداز ۸۰ و ۶۰ میلی متری و ۳۰ قبضه توپ ۱۰۶ میلی متری منهدم شد. غنائم به دست آمده نیز، شامل، صدها قبضه آر­پی­جی-۷، تیربار و خمپاره انداز، ده­‌ها دستگاه تانک و نفربر، ۱۲ عراده «توپ ۱۲۲م. م» و مقادیری تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی بوده است.

سرتیپ محمد رضا فولادی در خصوص عملیات مرصاد می‌گوید: این عملیات باعث ذلت و خواری منافقین و دشمنان اسلام شد و افتخار و پیروزی برای رزمندگان اسلام و ملت ایران به ارمغان آورد. با پیروزی در عملیات مرصاد آخرین گلوله‌های شلیک شده در ۸ سال دفاع مقدس بر سینه منافقین پر کینه نشست و برگ زرین و افتخار ارزشمند دیگری را برای نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسم خورده بدانند که دفاع از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس این آب و خاک در هر زمان و مکانی مقدور بوده و بیگانگان، مزدوران و منافقین هیچ جای پایی در ایران نداشته و نخواهند داشت. شهید صیاد شیرازی در آن زمان نماینده امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع بود. عملیات پاتک هوایی توسط صیاد برنامه‌ریزی شد و تمام نیروهای سازمان منافقین در تنگ چهار زیر(مرصاد فعلی) منهدم شدند و از آن زمان به بعد سازمان منافقین کینه عجیبی از وی به دل گرفتند.

برخی از مسوولیت های سرلشکر صیاد شیرازی بعد از انقلاب

این فرمانده شجاع و متعهد در مهر ۱۳۶۰ خورشیدی از طرف امام(ره) به فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی منصوب شد و در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ خورشیدی به درجه سرتیپی ارتقای مقام یافت بعد از پایان جنگ تحمیلی در ۱۳۶۸ خورشیدی با حکم آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان معاون بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح منصوب و در شهریور ۱۳۷۲ جانشین رییس ستاد کل نیروهای مسلح شد. همچنین در ششم فروردین‌ ۱۳۷۸ خورشیدی از طرف مقام معظم رهبری به درجه سرلشکری ارتقا درجه یافت.

شهادت

سرانجام این فرمانده متعهد در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸خورشیدی در حالی که با خودروی خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت. به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه وی به کمین نشسته بود و او را هنگام خروج از خانه به رگبار بست در پی این حادثه سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسوولیت این جنایت را بر عهده گرفت. بعد از شهادت درجه سپهبدی از طرف مقام معظم رهبری به وی داده شد در این حکم آمده است: به پاس رشادت و فداکاری‌های امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مومن، پارسا، پرهیزکار و فرمانده دلاور و نامدار هشت سال دفاع مقدس سرلشکر علی صیاد شیرازی که بدست دشمنان مجرم، خونخوار و منافقین رو سیاه به فیض عظمای شهادت نائل گردید، درجه سپهبدی به آن امیر بزرگوار اهدا گردد تا به عنوان نشان افتخار و شایستگی وی باقی بماند.