ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران
ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران

شهید محمد تندگویان




شهید محمدجواد تندگویان بالاترین مقام کشوری جمهوری اسلامی ایران بود که در دوران هشت ساله دفاع مقدس توسط رژیم بعثی به اسارت گرفته شد. مرور زندگی و فعالیت های این وزیر نفت کابینه شهید محمدعلی رجایی که درست چهل روز پس از آغاز جنگ تحمیلی اسیر شد به خوبی حکایت مجاهدت ها و مظلومیت های یاران خمینی کبیر را بازنمایی می کند.

شهید تندگویان که حضرت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری به زیبایی تمام او را شهید غریب خوانده اند با همکاری مشترک دشمن رودر رو و ستون پنجم داخلی اسیر و سال های سال سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی و نیز درد دوری از خانواده و میهن را تاب آورد و حاضر نشد حتی کلامی علیه یاران، همرزمان و هم میهنان خود بگوید. او جان شیرین خود را در اوج جوانی بر سر اهداف والایش گذاشت و با سربلندی تمام به دیار باقی شتافت.

تندگویان از خیل جوانانی به شمار می رفت که هنگام آغاز قیام امام خمینی(ره) در اوایل دهه ۱۳۴۰ خورشیدی دوره نوجوانی را طی می کرد و معظم له در پاسخ به مزدوران رژیم پهلوی این نوجوانان را از یاران و یاوران نهضت خویش خواندند. پیش بینی رهبر نهضت به زیبایی به تحقق پیوست و شهید تندگویان در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی ضمن کسب دانش آکادمیک و نیز بهره گیری از استادان مدعو به دانشگاه نظیر شهید مطهری، دکتر علی شریعتی و علامه جعفری به مبارزه پنهان و آشکار علیه رژیم پرداخت و بهای آن را با زندانی شدن خویش و همچنین دوری از موقعیت خوب اجتماعی پرداخت کرد.

در ادامه و با پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ خورشیدی، شهید تندگویان از دسته جوانان متخصص و متعهدی بود که از هر نظر آمادگی خدمت به اسلام و میهن را داشت و عرصه مدیریت بهترین بستر برای خدمت آنان به آرمان های والای انقلاب اسلامی به شمار می رفت اما بروز رخدادی عظیم همچون جنگ تحمیلی، بسیاری از این جوانان شایسته را از ایران گرفت و شهید تندگویان در غربت تنهایی خویش چون سروی آزاده و محکم با کمال افتخار نام خود را در میان این جوانان جاودانه ساخت. او رادمردی دیگر همچون باکری، همت، جهان آران و خیل شهدای دفاع مقدس بود.

روحش شاد و یادش گرامی 

شهید مهدی یاوری


یکم فروردین 1340، در روستای حسن آباد تابعه شهرستان ری به دنیا آمد. پدرش علیف کشاورزی  می کرد و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته راه و ساختمان درس خواند و دیپلم گرفت. او نیز کشاورز بود. مدتی در بسیج فعالیت می کرد. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پانزدهم دی 1362، با سمت تک تیرانداز در هشتیان ارومیه توسط نیروهای حزب کومله بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سینه، شهید شد. پیکر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.



دیدار با خانواده ی شهید مهدی یاوری:


روزنامه خراسان رضوی: مهدی عسکری- در ایام گرامیداشت هفته نیروی انتظامی، مدیر مسئول روزنامه خراسان با خانواده شهید «علی محمد یاوری» شهید نیروی انتظامی دیدار کرد. به گزارش خراسان رضوی، این شهید بزرگوار که در زمان خدمت، فرمانده هنگ مرزی تایباد بود و تلاش بسیاری برای امنیت مرزهای شرقی کشور کرده بود، 20 سال قبل و در راه مبارزه با قاچاقچیان و اشرار مسلح، طی کمین قاچاقچیان مسلح به فیض شهادت نائل شد.
در این دیدار همسر شهید یاوری با اشاره به تلاش خستگی ناپذیر این شهید برای پاسداری از امنیت مرزها و شهرهای استان، گفت: ایشان علاوه بر پلیسی  مقتدر و وظیفه شناس، همواره به فکر کمک به مظلومان و افراد بی بضاعت نیز بودند. وی ادامه داد: سال 76 و بعد از شهادت ایشان افراد زیادی آمدند و اعلام کردند همسرم به آن ها مبالغی قرض و وام داده؛ مبالغی که ما از آن بی اطلاع بودیم و در آن زمان چیزی حدود چهار میلیون تومان بود. همسر شهید یاوری افزود: دستگیری از خانواده زندانیان موادمخدر و محرومان حاشیه شهر نیز از دیگر کارهای همسرم بود که ما تا بعد از شهادتش، از بسیاری از آن ها خبر نداشتیم. وی افزود: به دلیل شجاعت های همسرم در کشف موادمخدر و دستگیری قاچاقچیان، فرمانده ایشان برای او دو درجه تشویقی درخواست کرد اما خودش برای پیگیری این موضوع و ارتقای درجه اش تمایلی نداشت و از سفر به تهران امتناع می کرد. می گفت «زمانی را که قرار است برای رفتن به تهران بگذارم، همین جا برای رفع مشکل مردم صرف می کنم».  در این دیدار صمیمانه «محمدسعید احدیان» مدیرمسئول روزنامه خراسان نیز با تمجید از نقش مثال زدنی نیروی انتظامی در حفظ امنیت داخلی و انسداد مرزها، اظهار کرد: همه ما وامدار شهدا هستیم و شهدای مظلوم نیروی انتظامی که نام و نشان کمتری از بسیاری از آن ها گفته و شنیده می شود، جایگاه ویژه ای دارند. شایان ذکر است از این شهید بزرگوار چهار فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است که همه آن ها بنا به سفارش پدر، مدارج و تحصیلات عالی را طی کرده اند. مشروح این گزارش پنج شنبه در صفحه پلاک عزت روزنامه خراسان منتشر خواهد شد.

شهید بهنام محمدی




متولد : 12 بهمن 1345

شهادت : 28 مهر 1359

زندگی :

بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. 

شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن می زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوه ای از دست آنان می گریخت.

برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.

عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان 13 ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان می کرد که به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچه ها می خواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند.


آن مبارز شجاع و پرتلاش همچنین کار رساندن مهمات به سایر رزمندگان اسلام را نیز انجام می‌داد و گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل و فانسقه خود آویزان می‌کرد که به سختی این سو وآن سو می‌رفت، حضورش به دیگر رزمندگان روحیه می‌داد و تلاش بی‌امان و بی‌وقفه‌اش عرصه را بردشمن تنگ می کرد. بهنام محمدی نوجوان ‪ ۱۳ساله خرمشهری در نخستین سال جنگ تحمیلی عاقبت بر اثراصابت ترکش خمپاره در خرمشهر به شهادت رسید مادر بهنام در بیان خاطره‌ای ازاین شهید آورده‌است: ” هنگام شروع جنگ تحمیلی بهنام ‪ ۱۳سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در ‪ ۱۲سالگی به من می‌گفت “می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و به قهرمان ملی باشم مادر دلم می‌خواهد بروم پیش امام حسین(ع) و بدانم که چگونه شهید شده” ” بهنام آرزوی شهادت در دلش شعله ور بود، او به من کاغذی نشان داد که درباره غسل شهادت در آن نوشته بود و گفت: مامان مرا غسل شهادت بده زیرا می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می‌ترسم عراقی ها تو را ببرند، مادر اگر شهید بشوم برایم گریه می‌کنی؟

شجاعت بهنام در تعویض پرچم‌ها

یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمان‌های بلند خرمشهر می‌بیند، به‌طور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثی‌ها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق می‌کند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده‌ خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچه‌ها ایجاد کرده بود، و جالب‌تر اینکه عراقی‌ها  تا ۱۸ آبان متوجه این موضوع نشده بودند.

بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کوله‌اش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمی‌داد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود می‌کشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمی‌ایستی؟! می‌خواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر می‌خورند.»

هرچه سعی کردیم این نوجوان ۱۳ ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.

روحش شاد و یادش گرامی

شهید محمود کاوه




محمود کاوه سال ۱۳۴۰ در مشهد و در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. دوران تحصیلات ابتدایی خود را سپری کرد و بعد با علاقه و حمایت و تشویق پدرش که از کسبه مذهبی مشهد بود، وارد حوزه علمیه شد و تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستانش را نیز به صورت همزمان ادامه داد. در همان سال‌هایی که انقلاب اسلامی در شرف رسیدن به پیروزی بود، شهید محمود کاوه در جریانات انقلاب فعالیت کرده و در دبیرستان و در میان دانش‌آموزان اقدام به پخش اعلامیه می‌کرد. حضوری فعال در راهپیمایی‌ها و درگیری‌های زمان انقلاب داشت و به عنوان محور مبارزه شناخته می‌شد.

‌فعالیت‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی

"با پیروزی انقلاب اسلامی، کاوه جزو نخستین عناصر مؤمن و متعهدی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش ۶ ماهه چریکی به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. پس از آن برای حفاظت از بیت حضرت امام در یک ماموریت ۶ ماهه به تهران عزیمت کرد و با شروع جنگ تحمیلی به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهه‌های جنوب اعزام شد. مدتی بعد به علت نیاز شدیدی که پادگان به مربی داشت، او را برای آماده‌سازی و آموزش نیروها به مشهد فراخواندند".



حضور در جبهه کردستان

مدتی بعد همزمان با آغاز فعالیت‌های ضد انقلاب در کردستان به آنجا رفت. شهید صیاد شیرازی در جایی درباره‌اش گفته است: "یک نوجوان ۱۸ ساله در جبهه کردستان پیدا شده... وقتی در اتاق جنگ شرح عملیات می‌دهد، آدم مات و مبهوت می‌ماند و سرا پا گوش می‌شود!". ماجرای حضورش در کردستان از این قرار بود که "او به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شده بود و به دلیل لیاقت‌ها و مهارت‌هایی که داشت، در همان ابتدا به عنوان فرمانده یک گروه ۱۲ نفره انتخاب شد. کاوه در این منطقه برای مبارزه با ضدانقلاب – که از حمایت‌های خارجی برخوردار بود و با جنایاتی هولناک، توطئه شوم جدایی آن نقطه از میهن اسلامی را در ذهن می‌پروراند – شب و روز نداشت و به دلیل تلاش بسیار زیاد، جدیت و پشتکار، شجاعت و روحیه شجاعت‌طلبی‌ای که داشت در مدت کوتاهی به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد و در این زمان با ناباوری همگان همراه تعداد کمی نیرو، عملیات آزادسازی منطقه مرزی بسطام را با شهامت غیرقابل وصفی طرح‌ریزی و٤٥ کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله و در عرض ‌٢٤ ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضدانقلاب، آزاد کرد. ضدانقلاب که با برخورداری از سلاح و امکانات و نیروی رزمی فراوان، عرصه را برای نیروهای نظامی و انتظامی تنگ کرده بود و جنایات فجیعی مرتکب می‌شد با ورود جوانان دلیر و متعهدی چون کاوه به صحنه عملیات، به این نتیجه رسید که ماندن در کردستان برایش سنگین تمام خواهد شد. کاوه و همرزمانش با عملیات پی در پی، مزدوران استکبار را در منطقه منفعل و مستأصل کرده بودند تا جایی که ضدانقلاب در اوج استیصال و درماندگی برای زنده یا مرده او جایزه تعیین کرده بود."

سرتیپ کیومرث حیدری



کیومرث حیدری در سال ۱۳۴۳ در کرمانشاه به دنیا آمد.

او از فرماندهان ارتش ایران و فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران است.

وی در ابتدا به عنوان بسیجی در سال ۱۳۶۱ وارد عرصه جنگ تحمیلی شد. بعد از استخدام در ارتش فرماندهی دسته، گروهان و گردان را تجربه کرد و سپس در سال ۱۳۷۷ به عنوان فرمانده قرارگاه جنوب ارتش منصوب شد و تا سال ۸۴ در این منطقه خدمت کرد.

حیدری بعد از مأموریت در جنوب کشور به‌عنوان معاون عملیات نیروی زمینی ارتش فعالیت خود را آغاز کرد و بعد از گذشت مدتی به عنوان معاون هماهنگ‌کننده منصوب شد و از سال ۸۶ در سمت جانشین فرمانده نیروی زمینی ارتش به خدمت مشغول شد.

امیر سرتیپ حیدری در آبان سال ۱۳۹۵ طی حکمی از سوی مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش  منصوب شد.