به گزارش خبرنگار (ایبنا) در سمنان، در نشست نقد و بررسی این اثر، محمود امامی نویسنده در حوزه دفاع مقدس ضمن برشمردن نقاط قوت این اثر و ستودن تلاش نویسنده برای نگارش این کتاب گفت: سوژه ناب از علل اقبال کتاب است که نویسنده کتاب در این حوزه موفق بوده است اما ضعف در ویراستاری تخصصی کتاب سبب شده است از زیبایی ظاهری آن کاسته شود.
اسماعیل ادهم فعال فرهنگی شهرستان سرخه هم با بیان نقاط قوت کتاب، در عین حال تناقضگویی راویان کتاب را در یک موضوع از نقاط ضعف آن دانست.
ابوالفضل کُردی رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان سرخه با تحسین جسارت نویسنده بابت نگارش کتابی درباره شهید عاملو گفت: قطعا این اثر مورد رضایت شهید گرانقدر واقع خواهد شد.
وی با بیان اینکه وجود رزمندهها و شهدای والامقامی که توصیف زندگی فردی ایشان در قالب بیان کلمات و لغات نمیگنجد و با عقل محاسبهگر انسان قابل باور نیست، عنوان کرد: شهید عاملو هم از دسته همین شهدا است.
قاسم رؤفی کارشناس فرهنگی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان سمنان نیز با تاکید بر ضرورت آسیبشناسی مسائل حوزه دفاع مقدس یادآور شد: برای باورپذیری بیشتر کتاب لزوم مستندات دقیق و کافی ضروری است.
داود فیض رییس بنیاد نخبگان سمنان هم که خود از جانبازان جنگ تحمیلی است، در نقد و بررسی کتاب «سه ماه رویایی» گفت: نگارش و کتابت خاطرات شهدا و جانبازان ضروری است هرچند شاید برخی از شهدا از لحاط سلوک و درجات عرفانی در مرتبه بالایی باشند که در قالب فکر آدمی قابل گنجایش نباشد ولی باید یه این موضوع اهمیت داده شود. لذا نگارش این خاطرات و زندگینامه شهدا ضروری است.
وی با بیان اینکه نویسنده نسبت به مطالبی که در کتاب قید میکند، مسئولیت دارد، افزود: انشالله در چاپ دوم و جلد دوم کتاب شاهد ویراستاری تخصصی کتاب باشیم.
فیض، وجود راویان متعدد و بیان خاطرات مستند را از نقاط ضعف کتاب دانست.
علیرضا کلامی نگارنده کتاب «سه ماه رویایی» هم در سخنانی کوتاه با اشاره به ناب بودن سوژه و محدودیتهایی که در راه نگارش این کتاب وجود داشته است، گفت: خواننده با توجه به ظرف وجودی خود بهره لازم را از این کتاب خواهد برد.
سرویس دفاع مقدس ـ سی و دو بهار از آزادی ملت بزرگ ایران از بند طاغوت و طاغوتیان می گذرد. سال هایی سرشار از حادثه و درگیری و عشق و حماسه و ایثار. 8 سال از این دوران عبرت آموز، مملو از آزمون و امتحان با جنگ تحمیلی همراه شد. عصری که در آن مردها از نامردها باز شناسی شدند. دورانی که ملت بزرگ ایران در جبهههای گوناگون مورد ابتلا و سنجش قرار گرفتند. بسیاری از مردم در این آزمون الهی موفق شدند و سربلند بیرون آمدند و کسانی نیز بودند که در مواجهه با اندک مشکل و نارسایی بریدند و حتی در دام دشمن گرفتار شدند.
به گزارش «تابناک»، باز خوانی تاریخ پر از عظمت و اقتدار ایران اسلامی در دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی بدون نگاه به تاریخ سازان این کهن مرز و بوم الهی نه ممکن است و نه شایسته. این تاریخ بزرگ را باید با روایت زندگی و مبارزات کسانی ورق زد که تاریخ ساز بودند، کسانی که همچون اولیاء الهی برای متاع دنیا ارزشی قائل نبودند و سر بزنگاهها ـ آنجا که پاهای بسیاری سست می شود و از حرکت باز می ایستد ـ چشم بر همه زرق و برق دنیا بستند و با چشم دل به دیدار خالق محبوب نظر کردند.
کشف این اسوههای حسنه و این مردان بی نظیر و الهیِ «عصر ایمان» و «عصر سرفرازی» ژرف کاوی و دقیق شدن ویژهای نمی طلبد. کافی است زندگی برخی از فرماندهان و رزمندگان و یا شهیدان و جانبازان و آزادگان را تورقی دم دستی کنی. کافی است سری به صفحات پر از حکمت و راز و رمز وصیت نامههای شهدای دفاع مقدس بزنی. همه چیز در برابر دیدگان باز و جوینده خودنمایی می کند. اگر بخواهیم و اگر توفیق یابیم سخت نیست تا از زلال عشق الهی آن مردان خدایی سیراب شویم.
شهید حاج کاظم رستگار یکی از این ستارههای پر فروغ و بی نظیر تاریخ ایران است. او مصداق بارزی از یک مبارز مجاهد فی سبیلالله در عصر خود بود. نگاهی به زندگی او و همرزمانش درسهای رهایی و فلاح را به انسان میآموزد.
حاج کاظم مثل همه بر و بچههای جبهه از میان همین مردم کوچه و بازار راهی جبههها شد. او به دلیل هوش و ذکاوت و شجاعت به سرعت مراحل رشد نظامی خود را به چشم دید. او توانست با کسب آمادگیهای روحی و جسمی و نظامی از فرمانده گروهان و گردان به جایگاه فرماندهی تیپ سید الشهدا (ع) دست یابد کرد. این امر در یک دوره زمانی کوتاه اتفاق افتاد. او از لحظه پیروزی انقلاب بر رژیم ستم شاهی تا لحظه شهادت کمتر از شش سال در دنیای مادی تنفس کرد و دیدیم به دلیل شجاعت کم نظیر و ایمان به غیب و درستی نگاه و پرهیز از منیتهای بیشمار که اکثر انسانها را گرفتار در وادی چه کنم چه کنم می کند در لحظه سخت تصمیم گیری راه درست و جاودانه را انتخاب کرد ـ راه حمایت از امام خمینی(ره) و انقلاب عظیمش را ـ و این راه را تا آخر پی گرفت و در ایستگاه آخر مجاهده با دشمن بیرون، نه تنها بر آن دشمن غلبه پیدا کرد بلکه بر دشمن درون نیز فائق آمد و به تعبیری در جهاد اکبر نیز پیروز شد.
دنیای امروز دنیایی نیست که به سادگی بتوان از زرق و برق آن چشم پوشید. درست است که حکما می گویند: هر چیزی که دانی است باید فدای عالی شود. اما مگر این امر ساده است و به سادگی شدنی است؟ مگر نشنیده ایم که می گویند فلانی حاضره از سرش بگذره اما حاضر نیست از مالش بگذرد. چه بسیار شاهد بوده ایم که آدمهای حریص برای نجات مال خود از جان خود گذشتهاند.
من تصویری به آن صورت از پدر نداشتم که حالا در ذهنم باقی مانده باشد و در تمام این سالها با خاطراتی که دیگران برایم تعریف میکردند، پدری به نام عباس دوران را در ذهنم جان میبخشیدم. آن شجاعتها و قهرمان بودنش و اینکه چون پدر یک قهرمان ملی هستند من هم با شخصیت یک قهرمان ملی زندگی کردم. همیشه به وجود پدرم افتخار کردهام و خوشحالم که فرزند یک قهرمان هستم؛
اینها بخشی از گفتههای تنها فرزند عباس دوران است؛ خلبانی تیز پرواز که جان خود را فدای کشورش کرد.
تولد و تحصیلات
عباس دوران در ۲۰ مهر ۱۳۲۹ خورشیدی در محله سردزک در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمد ابراهیم و مادرش ایران افراسیابی بودند. او دومین فرزند خانواده ای بود که هفت فرزند پسر و یک دختر داشت. عباس تحصیلات ابتدایی را در دبستان صدرا و در ادامه در دبیرستان سلطانی پشت سر گذاشت تا اینکه در ۱۳۴۸ خورشیدی مدرک دیپلم طبیعی خود را اخذ کرد.
آغاز فعالیت در نیروی هوایی
عباس دوران در همان زمان یعنی ۱۳۴۸ خورشیدی در مرکز فرماندهی آموزش هوایی شیراز استخدام شد و پس از یک سال به دانشکده خلبانی نیروی هوایی رفت و با پشت سرنهادن دوره مقدماتی پرواز در ایران در ۱۳۵۱ خورشیدی برای تکمیل دوره خلبانی خود عازم آمریکا شد.
آموزش خلبانی در آمریکا
وی به محض ورود به آمریکا در پایگاه لکلند دوره تکمیلی زبان انگلیسی خود را گذراند. بعد از آن برای آموختن خلبانی به پایگاه کلمبوس در ایالت می سی سی رفت و در آنجا توانست این دوره را با موفقیت سپری کند و پرواز با هواپیماهای بونانزا، تی. سی ۴۱ و تی. سی ۳۷ انجام دهد. البته در همین زمان هنگام تمرین های ورزشی از ناحیه پای چپ مصدوم شد و به مدت ۲ ماه از برنامه پروازی باز ماند اما این مصدومیت آنچنان وقفه ای در کار او ایجاد نکرد و به محض بهبودی آموزش خلبانی خود را ادامه داد و توانست مدرک خلبانی به دست آورد.
اَحــمد مُحمّد مَشلَب معروف به شهید BMW سوار لبنانی متولد ۳۱ آگوست سال ۱۹۹۵ و در محله السرای شهر نبطیه لبنان دیده به جهان گشود
احمد از همان دوران کودکی در این شهر رشد کرد و در راه اهل بیت تلاش و کوشش میکرد، او یکی از بهترین دانش آموزان هنرستان امجاد بود و از آنجا فارغ التحصیل شد و دیپلم (تکنولوژی اطلاعات) گرفت
شهید احمد مشلب رتبه ۷ در لبنان دررشته تحصیلی اش که تکنولوژی اطلاعات(انفورماتیک it) بود شد اما سه روز قبل از اینکه به دانشگاه برود در سوریه بود و شهید شد
احمد ارادت خاصی به ائمه اطهار داشت و دفاع از حریم اهل بیت رو وظیفه میدونست همزمان با اعزام مدافعان حرم از لشکر حزب الله برای دفاع از حریم آل الله به سوریه رفت در آنجا با عشق و علاقه ای که به عمه ی سادات داشت جانانه میجنگید تا اینکه در یکی از درگیری ها درسوریه از ناحیه دست مجروح شد که منجر به از کار افتادن انگشت کوچک دست راست شد و برای مدوا به بیمارستان نبطیه لبنان انتقال داده شد اما عطش احمد برای شهادت بسیار بود و دوباره همراه سایر رزمنده های حزب الله به سوریه رفت، سرانجام در ۲۹ فوریه ۲۰۱۶ در منطقه الصوامع ادلب (سوریه) در درگیری با تکفیری ها و عملیات براثر برخورد بمب هاون 60 و اصابت ترکش های زیاد الخصوص به سر , و پا (قطع تاندون و اعصاب پا) و دیگر اعضای بدن فالفور به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
احمد وقتی سوریه بود با دوستانش عهد بسته بودند بعد از جنگ با هم به کربلا و مشهد بروند و به دوستاش میگفت آرزویی جز “شهادت” ندارم یک هفته بعد از این حرف ها شهید شد.