منصور ستاری در سال ۱۳۲۷ در روستای، ولی آباد ورامین به دنیا آمد. پدرش که شاعری فاضل بود زمانی که او ۹ سال داشت درگذشت وخانواده را با تنگدستی تنها گذاشت. منصور دوران ابتدایی را در مدرسه، ولی آباد ورامین و دوران تحصیلات متوسطه را در روستای "یونیک" باقرآباد به پایان رسانید. او با وجود سختیهایی که در راه تحصیل وجود داشت با پشتکار و جدیت فراوان به کسب علم پرداخت. در سال ۱۳۴۶ با پایان یافتن تحصیلات متوسطه وارد دانشکده افسری شد و پس از پایان دوران آموزشی به درجه ستوان دومی نائل آمد. در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره عملی کنترل رادار، راهی کشور آمریکا شد و پس از یک سال به ایران بازگشت و به عنوان افسر شکاری نیروی هوایی، مشغول به کار شد. سه سال بعد در سال ۱۳۵۴ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته برق و الکترونیک پذیرفته شد؛ اما با شروع جنگ تحمیلی و در حالی که بیش از چند واحد به پایان تحصیلات دانشگاهیاش باقی مانده بود دفاع از میهن را ترجیح داد و تحصیل را رها کرد.
وی افسری مومن، شجاع و تیزهوش بود و طرحها و ابتکارات زیادی در تجهیز سامانههای راداری و پدافندی به اجرا گذارد که سدی محکم در برابر تجاوزات دشمن بود. در سال ۱۳۶۳ به دلیل کارایی و لیاقتی که از خود نشان داده بود به سمت معاونت عملیات پدافند نیروی هوایی منصوب شد. او سپس در سال ۱۳۶۴ به سمت معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی ارتقا یافت و سرانجام در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ به فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب گردید. او تا پایان عمر عهده دار این مسئولیت خطیر بود و سرانجام در سال ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما درفرودگاه اصفهان به شهادت رسید.
شهید ستاری که در واقع معماری آینده نگر برای سامانه پدافند هوایی کشور بود، با راه اندازی تأسیسات وامکانات جدید تعمیر و نگهداری و نیز اجرای پروژههایی نظیر پروژه اوج ونیز راه اندازی مرکز پژوهش، تحقیقات و آموزش «پتا»، توان نگهداری نیرو را تقویت و به چندین برابر قدرت قبلی ارتقا داد. این مهم برای کشوری که پایههای صنعتیاش ضعیف بود کاری شگرف به حساب میآمد. ایجاد موسسات فنی و صنعتی پیشرفته برای آموزش پروازی مرحله مقدماتی دانشجویان خلبانی، با کمک مهندسین ومتخصصین نهاجا و ساخت هواپیمای پرستو از دیگر اقدامات اوست.
این هواپیما از نظر امکانات عملیاتی شبیه هواپیمای بونانزای ساخت آمریکا است. یکی از مهمترین فعالیتهای ستاری طی سالهای ۱۳۶۶ تا پایان جنگ تحمیلی اسکورت ناوگان تجاری کشتیهای نفتکش ایران در خلیج فارس و دریای عمان بود. انجام عملیات اسکورت با توجه به حجم عملیات جنگی و حجم عملیات عادی و روزانه نیروی هوایی کاری بس عظیم بود.
نگهداری مجتمع پتروشیمی بندر امام (ره)، حفاظت از میدان گازی کنگان و مواردی نظیر اینها، یادآور اقدامات وجانفشانیهای عقابان تیزپرواز وکارکنان پدافندی نیروی هوایی تحت فرماندهی و مدیریت این بزرگوار است؛ همچنین طراحی و ساخت خودرو شمس، ایجاد خطوط هوایی ساها «سازمان هواپیمایی ارتش جمهوری اسلامی ایران»، شرکت در پروژههای دولتی در راستای امور مهندسی و تأسیساتی، افزایش کارایی و استخراج از معادن تحت پوشش از قبیل نمک سمنان که نیازمندیهای صنایع نفتی و پتروشیمی کشور را مرتفع و پشتیبانی میکند، افزایش بازده صنایع فلزی – ریخته گری، تراش و ... - دریافت سفارش به منظور رفع نیازمندیهای دولتی، نظامی و خصوصی از دیگر اقدامات شهید ستاری است.
او منطقیترین راه را برای کاهش آثار محدودیت اعتباری و رو به رویی با شرایط پس از جنگ انتخاب کرد که همان خودکفایی هر چه بیشتر نیروی هوایی بود. با این کار، علاوه بر آنکه از خروج اعتبارات نیروی هوایی جلوگیری به عمل میآمد، توان تولیدی و خدماتی نیز افزایش مییافت و درآمدهای حاصل از این قبیل فعالیتها همواره تحت نظارت دقیق درمیآمد که به عنوان پشتوانهای برای اجرای برنامههای سازندگی مورد بهره برداری قرار میگرفت. ستاری با کمک فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی پروژههای بلندمدتی را طراحی کرد که یکی پس از دیگری جامه عمل میپوشد. یکی از این پروژهها، هواپیمای جنگی آذرخش بود که با حضور رهبر انقلاب در سال ۱۳۷۶ به پرواز در آمد.
به طور کلی اقدامات مهم و بنیادین این شهید بزرگوار را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
۱- تأسیس دانشکده پرواز – خلبانی- که آرزوی دیرینه هر ایرانی وطن دوست وکارکنان نیروی هوایی بود. اولین سری دانشجویان خلبانی در مهرماه سال ۱۳۶۷ وارد دانشکده پرواز شدند.
۲- تأسیس دانشگاه هوا فضا با هشت گرایش تحصیلی و مبتنی بر برنامههای آموزشی، مجموعههای کارشناسی و مصوبات وزارت فرهنگ و آموزش عالی.
۳- تأسیس دانشکده پرستاری و راه اندازی مرکز تحقیقات و آموزش پزشکی- پاتولوژی- نیروی هوایی.
۴- توجه به آموزش کارا- حین خدمت- و آموزش کارکنان رده میانی.
۵- تأسیس هنرستان کار و دانش و فنی و حرفهای در مرکز آموزشهای هوایی و اجرای برنامههای آموزش وپرورش برای افرادی که حداکثر با سن ۱۶ به استخدام نهاجا در آمده بودند تا بتوانند مانند دانش آموزان دبیرستان، به تحصیل بپردازند و دیپلم رسمی کشور به آنها اعطا شود.
۶- ایجاد شبکه دیده بانی به منظور تقویت سامانه پدافندی کشور، ایجاد شبکه دیدهبانی بصری، ایجاد موانع هوایی بر فراز درهها، گذرگاهها و ارتفاعات و ..
در اردیبهشت ۱۳۶۱، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران یک آتشبار کامل موشک هاک را در ۲۳ کیلومتری آبادان، بین جاده ماهشهر – آبادان مستقر کرده بود. با آغاز عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد این سایت مورد بهره برداری قرار گرفت و نیروها و رزمندگان مستقر در آنجا را زیر پوشش دفاعی خود قرار داد. بعد از گذشت چند ساعت و در حالی که عملیات به اوج خود رسیده بود ناگهان سامانه خنک کننده اتاق هدایت موشک از کار افتاد و با اینکه متخصصان حاضر در آنجا تلاش زیادی را برای راه اندازی آن انجام دادند، ولی موفق نشدند و در آن شرایط سخت، این سایت غیر قابل استفاده گردید. شهید ستاری که به عنوان فرمانده دربخشی حضور داشت وقتی از این موضوع مطلع شد، خود را به آنجا رسانده و طرحی ابتکاری ارائه داد و مشکل را برطرف نمود.
سرهنگ نعمت الله شفقی کریمی درخاطراتش، طرح شهید ستاری را چنین بیان میکند:" شهید ستاری از ما سوال کردند که حداکثر برای چه مدت میتوانید اتاق هدایت موشک را به صورت فعال نگه دارید؟ " با توجه به حرارت زیادی که دستگاهها تولید میکردند، گفتیم:" حداکثر پنج تا شش دقیقه و بیش از این ممکن است دستگاهها بسوزند. "
شهید ستاری کمی فکر کردند و سپس به طرف آنتن رادار رفتند. روی این دستگاه اسکوپ قرار دارد. شهید ستاری در پشت اسکوپ قرار گرفتند که فاصلهشان تا اتاق هدایت موشک حدود ۸۰ تا ۹۰ متر بود. ایشان در آنجا به محض دیدن هواپیما در اسکوپ رادار، به شخصی که در کنارشان بود اطلاع میدادند. آن شخص هم به ما علامت میداد و ما بلافاصله سامانه اتاق هدایت را برای چند دقیقه روشن میکردیم و هواپیما را تحت نظارت گرفته و هدف موشک قرار میدادیم. با خلاقیت و ابتکاری که شهید ستاری از خود نشان دادند، توانستیم به همین شیوه در یکی دو ساعت سه فروند از هواپیماهای دشمن را که قصد حمله به لشکرهای منطقه را داشتند، منهدم کنیم. تعدادی از رزمندگان که از موضوع اطلاع داشتند، با دیدن سرنگون شدن هواپیماهای دشمن، تکبیرگویان به داخل سایت آمدند و در حالی که از خوشحالی اشک شوق میریختند، بچههای سایت را در آغوش کشیده به آنان تبریک میگفتند.
در اینجا شهید ستاری دو خصیصه مهم نبوغ نظامی را از خود به نمایش میگذارد:
۱-ذکاوت و هوشیاری: هر چه توانایی ذهنی، قدرت فکری، هوشیاری و آمادگی ذهنی فرد بالاتر باشد، در اتخاذ تصمیم و ارائه خلاقیت کاربردی و ابتکار عملی موفقتر خواهد بود. فرماندهی که ذکاوت و هوش بالایی نسبت به دیگران دارد، به طور قطع خیلی موثرتر از دیگر یکانها عمل میکند و روشهای بهتر و دقیقتری به کار میگیرد. اتکینسون میگوید: "هوش هر فرد باید از حد متعارفی فراتر باشد تا آثار خلاقیت در او آشکار شود و به عنوان فردی خلاق دست به ابتکار و خلاقیت بزند. "
۲-سرعت عمل و واکنش در اجرای ابتکارات: واکنش سریع و تصمیم فوری، اتخاذ تدابیر سریع و اضطراری در ابتکار عمل، بسیار اهمیت دارد. تصمیماتی موجب خلاقیت میشوند که در کوتاهترین زمان اتخاذ شوند؛ زیرا خلاقیت دربستر زمان محقق میشود. در میدان نبرد و مبارزه که هر لحظه دشمن منتظر غفلت و اشتباه ماست اگر درنگ کرده و تعلل نماییم و در هدف و عمل خود سستی نشان دهیم، دشمن از فرصت استفاده کرده و ما را تهدید میکند؛ اما اگر فرمانده با تصمیمات مبتکرانه و سریع خودش، ابتکار عمل را از دشمن بگیرد میتواند با موفقیت جنگ را هدایت کند. در طول جنگ تحمیلی هواپیماهای ترابری " سی – ۱۳۰" به دلیل تحریم اقتصادی از سوی آمریکا، با کمبود قطعه مواجه شده بودند؛ از جمله این قطعهها، شاسی چرخ جلو این هواپیما بود که برای تعمیر و بازسازی به کشورهای آلمان وانگلستان فرستاده میشد که این کار هزینه هنگفتی را به نیروی هوایی تحمیل میکرد. زمانی که شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شدند، دستور دادند کارکنان متخصص فرماندهی لجستیکی نیروی هوایی، خودشان باید این شاسیها را بسازند. ایشان برای اینکه این باور را در متخصصان نیرو به وجود آورند، یک روز همه را جمع میکنند و در سخنانی میگویند:" اولین هدف من، خودکفایی نیروست و این مهم به دست توانای شما متخصصان امکان پذیر است باید با توکل به خدا دست به دست هم بدهیم و کار را شروع کنیم. " کارکنان متخصص وقتی از حمایتهای همه جانبه فرمانده نیرو مطمئن میشوند، بازسازی را شروع میکنند و پس از مدتی میتوانند اولین شاسی را ساخته و روی هواپیما سوار کنند. با وجود آزمایشهای متعددی که روی این شاسی انجام میشود، در آخرین آزمایش که هواپیما با سرعت زیاد روی باند حرکت میکند، شاسی تاب نیاورده، میشکند و دماغه هواپیما به زمین برخورد کرده و مقداری خسارت میبیند. کارکنان که حاصل تلاش چند ماهه خود را بی ثمر میبینند، افسرده و ناراحت میشوند. امیر سرتیپ دوم "علی لامی" در خاطراتش میگوید: وقتی شهید ستاری از ماجرا مطلع شد دستور داد کارکنان را جمع کردند و با رویی گشاده و پس از احوالپرسی به شوخی گفت: برای من تعریف کنید که چگونه توانستید آهن به این کلفتی را به صورت گرد ببُرید. فکر نمیکنم کسی این هنر شما را داشته باشد! کارکنان که انتظار چنین برخوردی را از فرمانده خود نداشتند، خندیدند؛ چرا که شاسی به صورت گرد شکسته بود؛ اما کسی به آن توجه نکرده بود. شهید ستاری سپس اضافه کردند: ناموفق بودن کار در مرحله اول، نباید شما را مأیوس کند. کار را دنبال کنید و بگردید ببینید مشکلتان چه بوده! شهید ستاری در موقع رفتن ضمن قدردانی به کارکنان پاداش دادند و آنان با این حرکت فرمانده، جان تازهای گرفتند و با شور و شوق بیشتری کار را ادامه دادند. پس از مدتی، شاسی جدیدی ساخته و روی هواپیما نصب شد و این بار هواپیما به طور کامل و موفق پرواز کرد و به زمین نشست.
نوع و شکل رابطهای که فرمانده با افراد تحت امر خود برقرار میکند در حرف شنوی، اطاعت و جان نثاری آنان در مواقع اضطراری موثر است و فرمانده میتواند حتی در شرایط سخت و کمبود توان و تجهیزات به هر گونه ابتکار و خلاقیتی دست بزند؛ حتی اگر ضریب خطر پذیری آن بسیار بالا باشد، شهید ستاری با رعایت همین نکته مدیریتی، کارکنان را به امید و پشتکار هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین ترتیب کاری که در ابتدا نشدنی به نظر میرسید، عملی گردید.
با شروع جنگ تحمیلی، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل تحریمهای اقتصادی و سیاسی، از لحاظ تعمیر و ساخت قطعات هواپیما دچار مشکل میشود؛ به طوری که به مرور زمان هواپیماهای جنگی کشورمان به دلیل نبود قطعات یدکی زمین گیر میشوند. با منصوب شدن شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی ایشان به فکر میافتند که هر طور شده این قطعات در داخل کشور ساخته شود. او عدهای از متخصصان و مهندسان نیروی هوایی را دعوت کرده و به آنان میگوید:" ما به اندازه کافی متخصص و مهندس داریم و فقط باید همت کنیم و تولید قطعات را شروع کنیم. " با این رهنمود، کار ساخت و تعمیر قطعات شروع میشود؛ ولی در ادامه کار متخصصان ومهندسان مشکل دیگری را برای شهید ستاری مطرح میکنند که اگر اعلام کنیم قطعات در داخل کشور ساخته شده کارکنان متخصص تعمیر هواپیما و خلبانان، با اعتماد به نفس کمتری ماموریتهای خود را انجام میدهند؛ چرا که هنوز به متخصصان داخلی اعتماد کافی وجود نداشت. سرهنگ حمیدرضا اردستانی میگوید:" شهید ستاری گفت: مشکل خیلی راحت حل میشود. شما قطعات را با برچسب خارجی بسته بندی کنید. این کار را کردیم و قطعات را با هماهنگیهایی که انجام دادیم، برچسب خارجی زده و به انبار میفرستادیم؛ سپس دوباره خودمان تحویل میگرفتیم و روی هواپیما نصب میکردیم. بدین ترتیب خلبانان بدون اینکه از قضیه مطلع شوند، پرواز میکردند و هیچ مشکلی هم در پروازشان به وجود نمیآمد".
در اینجا نیز شهید ستاری با سنجیدن اوضاع کشور و جنگ و عدم امکان تهیه تجیهزات و قطعات هواپیما از کشورهای سازنده هواپیما یکی دیگر از خصیصههای نبوغ نظامی را از خود نشان میدهد وآن تکیه بر پروردگار و اعتماد به اراده و توان نیروهای خودی است. در اینجا اعتقادات و ارزشهای دینی مورد توجه فرمانده، در عمل به کمک او میآید؛ همان ارزشهایی که به او جرأت میدهد تا جان پاک خویش را در راه آرمانهایش فدا کرده، دین و کشور خود را حفظ کند. آنجا که نمیتوان برآوردی از آینده و آن سوی تصمیمها به دست آورد و موفقیت و یا شکست یکان را در عملیات پیش بینی کرد، تنها عامل مشوق فرمانده و نیروها، اعتماد به پروردگار و نیروهای خودی است.
علیرضا یاسینی درسال ۱۳۳۰ هجری ش در شهرستان آباده دیده به جهان گشود. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش سپری و با اخذ دیپلم متوسطه در سال ۱۳۴۸ با انتخاب شغل خلبانی به استخدام نیروی هوایی درآمد. آموزشهای نظامی، آکادمی پرواز و پرواز مقدماتی را در ایران سپری کرد و برای گذراندن دوره تکمیلی پرواز به آمریکا اعزام شد. در این مدت دورههای آموزش خلبانی هواپیماهای آموزشی " تی – ۳۳" و همچنین هواپیمای پیشرفته شکاری "اف – ۴" را با موفقیت به پایان رسانید و در فروردین ماه سال ۱۳۵۱ با اخذ نشان خلبانی به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری آغاز به کار کرد.
او برای پرواز با هواپیماهای "اف – ۴" به پایگاه یکم شکاری اعزام و پس از طی کردن آموزش کابین عقب هواپیمای مذکور به پایگاه هفتم شکاری منتقل شد. آموزش کابین جلوی هواپیمای " اف – ۴" را در سال ۱۳۵۳ در پایگاه یکم گذرانید و به عنوان افسر خلبان شکاری کابین جلو در گردان ۳۳ پایگاه سوم شکاری مشغول خدمت شد.
یاسینی با اوج گیری تظاهرات همه جانبه علیه رژیم شاه با وجود فضای فشار و اختناق در ارتش، با پخش اعلامیه حضرت امام در بین کارکنان متعهد، دست به فعالیتهای ضد رژیم زد، با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و خروج مستشاران خارجی از ایران همچون دیگر کارکنان متعهد نیرو به حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب پرداخت و با تشکیل گروههای کار، در امر بازسازی و راه اندازی سامانهها و تجهیزات اهتمام ورزید. علیرضا یاسینی از جمله خلبانانی بود که با شروع جنگ تحمیلی در عملیات غرور آفرین ۱۴۰ فروندی آغاز جنگ در حمله به خاک دشمن نقش مهمی ایفا کرد. او در طول جنگ نیز همواره خلبانی پیشقراول و خط شکن بود. در یک مورد و در ابتدای جنگ که دشمن متجاوز از طریق دریا و با چند فروند ناوچه پیشرفته "اوزا" قصد پیاده کردن نیرو در جزیره نفت خیز خارک را داشت یاسینی با هواپیمای خود از پایگاه بوشهر به پرواز درآمد و ناوچههای مهاجم عراق را به قعر خلیج فارس فرستاد. او در طول جنگ با پروازهای پی در پی خود ضربات کوبندهای را به دشمن متجاوز وارد میکرد جنگ و شرکت در عملیاتهای جنگی در رأس برنامههایش قرار داشت و همواره یکی از افراد ثابت دستههای پروازی در عملیاتهای حساس بود.
علیرضا یاسینی پس از طی مراحل مختلف خدمتی در سال ۱۳۷۱ مسئولیت معاونت هماهنگ کننده نیروی هوایی را بر عهده گرفت. او همواره یکی از فرماندهان گره گشای نیروی هوایی محسوب میشد. مسئولیتهای متعدد این شهید بزرگوار نشانگر این است که هر جا مشکلات غلبه یافته و اجرای امور را مختل میکرد برای سامان بخشی امور به آنجا اعزام میشد. موفقیتهای این شهید والامقام مرهون ویژگیهای فردی و شخصیتی است که میتوان به شجاعت، بی باکی، اعتماد به نفس، قناعت، تعهد، رازداری و وظیفه شناسی او اشاره کرد. یاسینی عاشق پرواز بود و با وجود مسئولیتهای مختلف فرماندهی که داشت دست از پرواز نمیکشید. وی با انواع مختلف هواپیماها از جمله "اف – ۶"، "اف – ۳. اف"، "میگ – ۲۹" و "سوخو – ۲۴" پرواز میکرد، اما هواپیمای محبوبش "اف – ۴" بود.
سرانجام پس از سالها تلاش و شرکت در جنگ تحمیلی هشت ساله در حالی که در سمت معاونت نیروی هوایی بود در تاریخ ۱۵ دی ۷۳ به هنگام بازگشت از ماموریتی که به اصفهان داشت به همراه شهید ستاری - فرمانده وقت نیروی هوایی – جمعی از مسئولان و فرماندهان نیرو در اثر سانحه سقوط هواپیما به ملکوت پر کشید و در پروازی جاودانه به معبود خویش پیوست. خاطره شهید سرلشکر یاسینی همچون دیگر شهدای نیروی هوایی همواره در سینهها خواهد ماند.
در طی دوران دفاع مقدس یاسینی طرحهای ابتکاری مختلفی را که ناشی از نبوغ نظامی او بود برنامه ریزی و اجرا کرد که به بررسی بخشی از آنها میپردازیم.
یکی از مشخصههای نبوغ نظامی در فرماندهان درک صحیح آنان از اصول جنگ است. بنا به گفته فیلد مارشال مونتگمری:" فرماندهان دارای نبوغ نظامی اصول جنگ را حفظ نیستند؛ بلکه این اصول قسمتی از مخ آنان است". یکی از اصول برجسته جنگ اصل عافلگیری است که انجام آن نیاز به خلاقیت و نوآوری در تاکتیک، تکنیک و ابتکار عمل در فریب دشمن دارد. غافلگیری انواع مختلفی دارد که نمونههایی از آنها را میتوان غافلگیری در زمان، غافلگیری در تاکتیک و ... دانست.
برای مثال نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، از عملیات غافلگیری در تاکتیک استفاده کرده و به رغم دشواری و پیچیدگیهایی که در عملیات عبور از رودخانه کارون وجود داشت از آن استفاده و از کارون عبور کردند. در عملیات والفجر ۸ نیز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از غافلگیری در تاکتیک و تکنیک با هم استفاده و نیروهای غواص در خط دفاعی عراقیها نفوذ کردند؛ اما در زمینه اصل غافلگیری در انجام عملیات نیز میتوان به یکی از اقدامات شهید یاسینی در این زمینه اشاره کرد. در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ که حمله نیروهای زمینی و هوایی عراق به کشورمان آغاز شد شهید یاسینی که در پایگاه محل خدمت خود – پایگاه بوشهر – حضور داشت به محض شنیدن این خبر همرزمانش را فرا میخواند و با تدبیر وی در همان روز تعدادی از خلبانان ارتش جمهوری اسلامی ایران بدون از دست دادن زمان پس از حدود نیم ساعت کار بر روی نقشه و برنامه پروازی برای تلافی حملات رژیم عراق و نشان دادن زهر چشم به نیروهای دشمن به طرف پایگاه مهم شیعه عراق پرواز میکنند.
سرهنگ خلبان "مسعود اقدام" که از همرزمان شهید یاسینی بوده است میگوید:" وقتی به گردان رسیدم دیدم تعدادی از خلبانان به همراه شهید یاسینی و شهید دژپسند در کف اتاقی در گردان نشستهاند و مشغول بررسی نقشه برای عملیات هستند.
حدود نیم ساعت روی نقشه و برنامه پروازی کار کردیم تا اینکه برنامه آماده شد. هدف پایگاه شعیبه بود که یک دسته چهار فروندی با هشت خلبان برای انجام مأموریت در نظر گرفته شد با اشاره شهید یاسینی موتور شماره دو و بعد شماره یک روشن شد. با برداشتن چوب چرخها، پرندههای آهنین ما به سوی باند پروازی حرکت کردند و لحظهای بعد یکی پس از دیگری در دل آسمان جای گرفتیم. به طرف پایگاه شعیبه میتاختیم که پایگاه فاو و ام القصر عراق نیز جلو چشمانمان خودنمایی میکرد.
هیچ پدافندی کار نمیکرد. شهید یاسینی با تعجب گفت: آقا مسعود! مثل اینکه عراقیها خوابند! من گفتم: نه آقا رضا! خواب نیستند خیالشان آسوده است. زیرا فکر نمیکنند که ما بتوانیم با این سرعت به حمله آنها پاسخ دهیم. شهید یاسینی گفت: شاید! چون ساعتی پیش بیشتر پایگاههای ما را بمباران کردند؛ ولی کور خواندهاند. چنان ضرب شستی بهشان نشان دهیم که نفهمند از کجا خوردهاند".
در این عملیات که در واقع اولین ماموریت جنگی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران علیه عراق بود شهید یاسینی و همرزمانش موفق میشوند با استفاده از غافلگیری دشمن و بدون اینکه آسیبی ببینند اهداف مورد نظر را بمباران کرده و به پایگاه خود بازگردند.
نمونهای دیگر از رعایت اصل غافلگیری توسط شهید یاسینی در عملیات اولین روز مهرماه ۱۳۵۹ مشاهده میشود در آن روز با تدبیر شهید یاسینی به عنوان فرمانده عملیات چهار فروند هواپیما برای حمله به تلمبه خانه مارد عراق آماده میشوند؛ اما در هنگام آغاز عملیات هوا ابری شده و سپس بارش باران آغاز میشود. همرزمان شهید یاسینی برای شروع عملیات نگران و دو دل میشوند. در این هنگام شهید یاسینی بهترین زمان برای استفاده از اصل غافلگیری در حمله به دشمن را همان شرایط زمانی میداند و عملیات را شروع میکند. او و همرزمانش موفق میشوند اهداف مورد نظر را بمباران کرده و به پایگاه خود بازگردند.
سرهنگ خلبان مسعود اقدام که از همرزمان شهید یاسینی دراین عملیات بوده است، میگوید:" هدف را در چهار نوبت مورد اصابت قرار دادیم و از هواپیما که پیاده شدیم من به گرمی او را در آغوش فشردم و در دل به صلابت واقتدارش که هر مشکلی را از پیش رو بر میداشت آفرین گفتم".
این مشخصه را میتوان یکی از اولین و مهمترین مشخصههای لازم برای نبوغ نظامی وابتکار عمل یک فرمانده به حساب آورد. چنین فرماندهانی با داشتن جرأت، جسارت و شجاعت بسیار به خداوند متعال اتکا کرده وبه صف دشمن هجوم میبرند واین صفات علاوه بر اینکه موفقیت آنان را در رسیدن به اهداف مورد نظر تضمین میکند آثار بسیار مطلوب و تعیین کنندهای در میان نیروهای تحت امرشان باقی میگذارد.
در اواخر جنگ تحمیلی نیروهای عراقی برای بازپس گیری فاو، دست به عملیات گستردهای زدندو نیروهای جمهوری اسلامی ایران هم برنامه ریزی کردند که پروازهای متعددی در آنجا انجام شود. هدف از این پروازها بمباران عقبه دشمن ونیروهای کمکی آنان بود تا نیروهای خودی بتوانند در پناه این بمبارانها، سالم به عقب برگردند و اسیر نشوند. شهید یاسینی در آن موقع فرمانده پایگاه بوشهر بود و قرار میشود که تعدادی از پروازها را خلبانان این پایگاه انجام دهند. سرتیپ خلبان "روح الدین ابوطالبی" در خاطرات خود میگوید:" یکی از خلبانان را در برنامه پروازی قرار دادم و پس از آن به ترتیب، خلبانان بعدی را تعیین کرده بودم. حدود ۱۰ دقیقه مانده به شروع نخستین پرواز، شهید یاسینی که در آن موقع فرمانده پایگاه بود در حالی که خود را به چتر وکلاه مجهز کرده بود، وارد آلرت شد. اصرار ما برای جلوگیری از پرواز ایشان موثر نیفتاد و به طرف نخستین هواپیمایی که آماده پرواز بود رفت و در چشم بر هم زدنی درون کابین قرار گرفت.
این عمل او باعث روحیه گرفتن سایر دوستان پرواز شد؛ به گونهای که برای رفتن به مأموریت از هم سبقت میگرفتند. در آن روز موفق شدیم هر ده دقیقه یک بار، تعدادی از هواپیماها را روانه منطقه کنیم و شهید یاسینی در آن روز، دو بار مأموریت جنگی انجام داد.
در اینجا شهید یاسینی با اینکه خودش فرمانده پایگاه بود و انتظاری از او نبود تا درمأموریتهای رزمی شرکت کند، برای بالا بردن روحیه نیروهای تحت امرش، خود پیشاپیش همه آماده انجام مأموریت میشود.
در واقع او با این اقدام، بخشی از مفهوم نبوغ نظامی را که قرار دادن خود به عنوان الگویی قابل پیروی برای دیگران است به منصفه ظهور میرساند و به قول رابینز، با انجام این عمل توسط یک فرمانده، خلاقیت و نبوغ نظامی، جزوی از فرهنگ آن گروه نظامی خواهد شد و دستگاه ذهنی وکوشش و تعقل افراد برای گسترش این عنصر، سازماندهی و ساماندهی میشود.
حسین فهمیده یکی از هزاران نونهال فهمیده و دانشآموز بسیجی کشور ماست که با نثار خون پاک خویش بر طراوت و سرخی خون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود. از آنجا که این دانشآموز رزمنده بسیجی، با ایمان و و بینش عمیق و استوار در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزبالله آموخت، امام خمینی(ره) این نوجوان ۱۲ ساله را رهبر قلمداد فرمودند زیرا نام و یاد او منشأ حماسههای سترگ شد و تحولی شگرف در شیوه دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام با کفر فراهم کرد و راه پیروزی و سرافرازی را یکی پس از دیگری، هموار ساخت.
آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در این زمینه فرمودند: زنده نگه داشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجی، شهید فهمیده، از اصالتهای دفاع مقدس است. از اینرو، هشتم آبان، سالروز شهادت این فرزند انقلاب، بهعنوان «روز نوجوان و جوان و بسیج دانشآموزی» نام گرفته است تا ضمن یادآوری حماسه این قهرمان کوچک، بهعنوان سرمشقی مناسب به همسالانش مطرح شده و راهش همچون الگویی ماندگار بر تارک تاریخ پر افتخار ایران بدرخشد.وی در دوره نوجوانی شجاع، فعال، کوشا و خوش برخورد بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود آنکه به سن تکلیف نرسیده بود، نماز میخواند و همچنین برای والدین خود احترام خاصی قائل بود. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را به صورتی سپری کرد که همواره آبستن حادثهای بود؛ حوادثی که در شکلگیری شخصیت او مؤثر واقع شد.
تحصیلات
حسین فهمیده در ۱۳۵۲ خورشیدی در «دبستان روحانی» قم مشغول به تحصیل شد و کلاس اول تا چهارم ابتدایی را در محضر معلمی روحانی گذراند. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در ۲ مدرسه از این شهر سپری کرد.تولد و خانواده
محمدحسین فهمیده در ۱۳۴۶ خورشیدی در قم و در خانهای محقر و کوچک در محله پامنار به دنیا آمد و در محیطی مذهبی و خانوادهای متدین پرورش یافت. پدرش محمدتقی و مادرش فاطمه کریمی نام داشتند. فرشته فهمیده خواهر محمد حسین فهمیده روایت میکند: برادرم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۶ و همزمان با ماه محرم به دنیا آمد و پدرم به دلیل ارادتی که به امام حسین(ع) داشت، تصمیم گرفت تا نام پسرش را حسین انتخاب کند تا ادامه دهنده راه شهدای کربلا باشد.
بیانات در دیدار فرمانده کل ارتش و جمعی از فرماندهان نیروی زمینی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین سیّما بقیّةالله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، فرماندهان زحمتکش و خدوم به معنای واقعی کلمه؛ و باید تبریک عرض بکنیم به همهی شما، به فرمانده محترم ارتش، به فرماندهان نیروها، به مسئولان عالیرتبهی ارتش جمهوری اسلامی ایران و به یکایک آحاد این ارتش خدوم، روز ارتش را و جلوهگریهای گوناگون ارتش را که بحمدالله در بخشهای مختلف افتخارآفرین بوده. البتّه این تبریک، مخصوص شما نیست، تبریک به خانوادههایتان هم هست؛ چون آنها هم زحمت میکشند در کنار شما، بخصوص همسرانتان که اگر آنها با شما همکاری نمیکردند و همدلی نداشتند و با شما همراه نبودند در این کار دشواری که بر عهدهی شماها است، شماها نمیتوانستید این توفیقات را به دست بیاورید و لااقل در بخشی از این کارها، این تواناییها لنگ میزدید؛ بخصوص هر چه مسئولیّتها بالاتر میرود، زحمت خانوادهها بیشتر میشود. از قول ما به خانمهایتان، به خانوادههایتان سلام برسانید، تبریک بگویید، هم روز ارتش را، هم نیمهی شعبان را، هم اعیاد شعبانیّه را و هم عید نوروز را.
خب بیانات جناب سرتیپ حیدری بیانات خیلی خوبی بود و درست تبیین کردند، هم چهرهی «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»ی را، هم چهرهی «رُحَماّْءُ بَینَهُم»(۱) را؛ این برداشتِ خیلی خوبی بود از واقعیّت امروز ارتش. نیروهای مسلّح، بدون تردید یکی از مظاهر و عناصر اصلی قدرت ملّی هستند؛ البتّه در همهی کشورها این جور نیست، در بسیاری از کشورها نیروهای مسلّح عنصر اقتدار ملّتها نیستند، عنصر اقتدار قدرتها و دیکتاتورها و مانند اینها هستند؛ یک وقت اگر لازم شد که توی سرِ ملّت هم بزنند میزنند؛ حتّی در آن جاهایی که ادّعای آزادیخواهی و دموکراسیشان گوش فلک را هم کر کرده؛ شما شنبههای پاریس را الان ملاحظه کنید! لکن در کشور ما به برکت اسلام، به برکت تعالیم اسلامی -چون این را هم اسلام به ما یاد داده- الجُنودُ بِاِذنِ اللهِ حُصونُ الرَّعیَّة،(۲) شماها حصن ملّتید، حصن آحاد مردمید. این حصن هم فقط در دوران جنگ نیست، در دوران جنگ که خب شما میروید سینهتان را سپر میکنید و در مقابل دشمن مهاجم، خطر را میپذیرید، شیوههای گوناگون برخاستهی از دانش و تجربه را به کار میبرید برای اینکه دشمن را منکوب کنید، سرکوب کنید، مهاجم را وادار کنید به عقبنشینی؛ این مال جنگ است، اینجا پس واقعاً شما حصن و حصار رعیّتید.
در دوران صلح هم همین جور است؛ غیر از این حوادث طبیعی -که [به آنها] خواهم پرداخت- ولو حوادث طبیعی هم نباشد و نیروهای مسلّح، یا در پادگانهایشان، یا در قرارگاههایشان باشند، مایهی اطمینان آحاد ملّتند. وقتی ملّت احساس میکند که یک نیروی زمینی کارآمد، یک نیروی هوایی کارآمد، یک نیروی دریایی کارآمد، یک پدافند کارآمد در کشور حاضر و آماده است، احساس آرامش میکند، احساس اطمینان میکند؛ دشمنان ملّت ایران با این هم مخالفند. میبینید، گاهی اوقات چه راجع به ارتش، چه راجع به سپاه، چه راجع به روابط اینها، حرفهایی میزنند برای اینکه با مضطرب نشان دادنِ درونسازمانی نیروهای مسلّح، مردم را مضطرب کنند؛ مقصود این است. پس در دوران صلح هم استقرار نیروهای مسلّح، آمادگی نیروهای مسلّح، چه در پادگانهایشان، چه در اداراتشان، چه در مراکز استقرارشان مایهی آرامش مردم است.
بعد میرسیم به حوادث طبیعی؛ شما ملاحظه کنید، در زلزلهی کرمانشاه حضور ارتش و دیگر نیروهای مسلّح یک حضور حیاتی بود، یعنی واقعاً اگر چنانچه در آن مناطق اساسی زلزلهزده اینها نبودند و به کمک مردم نمیشتافتند، تلفات ما -غیر از ویرانیهای گوناگون- قطعاً چند برابر میشد؛ این مال زلزلهی کرمانشاه. در این سیل اخیر هم، حالا من البتّه به نیروهای مسلّح دستور دادم که بروند امّا من میدانم و اطّلاع دارم که قبل از دستور من هم بخش مهمّی از نیروهای مسلّح -ارتش و سپاه و دیگران- در میدان بودند. ارتش در گلستان، قبل از ستاد بحران حضور پیدا کرد، قبل از اینکه پای ستاد بحران به آنجا برسد، ارتش آنجا حضور داشت؛ «حُصُونُ الرَّعِیَّة» یعنی اینها. فقط هم این حضور، حضور آلات و وسایل و مانند اینها نبود؛ [بلکه] جسمشان، بدنشان، توان جسمانیشان در خدمت مردم بود. سرهنگ ارتشی خم میشود که یک پیرمرد پایش را بگذارد روی پشت او، سوار [کامیون] بشود! ببینید اینها چیزهایی است که میماند، در حافظهی تاریخ گم نمیشود؛ این را ملّت ایران دیدند، این «حُصُونُ الرَّعِیَّة» است؛ این یعنی ارتش وقتی میگوید «ارتش فدای ملّت» صادق است در این کلام، دارد کار میکند؛ اینها ارزشهایی است که وجود دارد.
خب، یک نکتهی دیگر این است که ارتش جمهوری اسلامی به برکت جمهوری اسلامی صِرفاً ابزارآلات و تجربه و دانش و فن نیست بلکه در بخشهایی از ارتش، یک نمایشگاهِ ارزشهای اسلامی هم هست؛ بسیاری از نقاط ارتش، ویترین ارزشهای اسلامی است: چه در دانشگاههایش، چه در پادگانهایش، چه در مراکز اداری و استقرارش، توجّه به ظواهر دین، توجّه به اَعمال شریعت، توجّه به خدمتگزاری؛ اینها چیزهایی است که در ارتش، خودش را نشان داده؛ من حکم کلّی نمیکنم، همه یک جور نیستند. مهم این است که نمونههایی داشته باشیم که انسان بتواند اینها را سرِ دست بلند کند و نشان بدهد. عبّاس بابایی را یا صیّاد شیرازی را یا امثال اینها را انسان میتواند به یک ملّت نشان بدهد، میتواند به امّت اسلامی نشان بدهد و بگوید اینها، این [طور] بودند؛ آن تعهّدشان، آن فداکاریشان، آن تواضعشان، آن گریختنشان از نام و نشان. در یک برههای، فرمانده نیروی هوایی را میخواستیم انتخاب کنیم، سه گزینه مطرح بود: شهید ستّاری، شهید بابایی و یک نفر دیگر که یادم نیست چه کسی بود؛ مال زمان ریاست جمهوری من است. من به خودشان محوّل کردم، گفتم من انتخاب نمیکنم -به نظرم خواستمشان، حالا یادم نیست، چون خیلی گذشته، سالها گذشته- خودتان بنشینید یکیتان را انتخاب کنید؛ نشستند انتخاب کردند. البتّه آن زمان بیشتر رسم بود که فرمانده نیروی هوایی خلبان باشد، شهید ستّاری خلبان هم نبود، نیروی فنّی بود، [ولی] او را انتخاب کردند؛ مثلاً گفتند به این دلیل، به این دلیل. یعنی مثلاً شهید بابایی که حالا یادم هست اسمش را یا آن دیگری که یادم نیست، میتوانست یک اشارهای بکند که آدم بفهمد او مایل است که بشود فرمانده، راحت همین کار اتّفاق میافتاد، [چون] بالاخره او خلبان بود و خلبانها آن وقت در نیروی هوایی بیشترین امکانات را داشتند یعنی بیشترین شانس را داشتند برای فرماندهی؛ [امّا اشارهای] نکردند. اینها خیلی مهم است؛ غالباً چشمهای ظاهربین و زبانهای جدا از اندیشه و فکر، این چیزها را نه میبینند و نه میگویند؛ امّا هست، وجود دارد. من در ارتش خیلی بودهام، با خیلی از ارتشیها نشستهام، برخاستهام، آزمودهام این را، اینها وجود دارد در ارتش، این ارتش خیلی باارزش است؛ ارتش مکتبی یعنی این، این را شماها که فرمانده هستید تقویت کنید.
امروز ارتش، دست بچّههای متدیّن و انقلابیِ ارتش است؛ یعنی این آقایان که حالا در فرماندهیِ ارتش هستند، غالباً جوانهای انقلابیِ ارتشند که از ورودیهای بعد از انقلابند. البتّه تعدادی مال اندکی قبل از انقلاب [هستند] امّا غالباً مال ورودیهای بعد از انقلابند که در ارتش وارد شدهاند. امروز زمامِ این تشکیلات بزرگ، این سازمان باارزش دست شما است؛ هر چه میتوانید در این جهت ارتش را تقویت کنید. امروز ارتش ما، هم متدیّنتر از همیشه است، هم کارآمدتر از همیشه است، یعنی انصافاً هیچ تردیدی وجود ندارد. حالا آنهایی که عادت کردهاند به تحقیر ملّت و تکریم خائنان به ملّت، مرتّب تکرار میکنند که ارتش مدرن را رضاخان تشکیل داد. خب همین ارتش مدرن در مقابل هجوم خارجیها چقدر توانست مقاومت کند؟ چند نفر در آن ارتش مدرن ایستادند پای این مبارزه و جانشان را از دست دادند؟ بشمرند تا ببینیم؛ یک شبانهروز نتوانستند مقاومت بکنند؛ [امّا] این ارتش هشت سال در یک جنگ منظّم مقاومت کرد، ایستادگی کرد، فعّالیّت کرد. ما شاهد بودیم، کارهایشان را دیدیم، حرکاتشان را دیدیم، زحمتهایی که متحمّل شدند را دیدیم. این است دیگر. این ارتش، دانشش بهتر است، تجربهاش بیشتر است، روحیهاش بمراتب بالاتر است، تواناییهای گوناگونش بهتر است، دینش هم بیشتر است، تعبّدش هم بیشتر است، امانتش هم بیشتر است؛ این به برکت جمهوری اسلامی است؛ این جمهوری اسلامی است که ارتش را این جور بار آورده که بحمدالله مایهی افتخار است.
ارتش و نیروهای مسلّح، امروز فقط به منافع ملّی نمیپردازند؛ منافع ملّی را تأمین میکنند، امّا برکات نیروهای مسلّح ما امروز به بسیاری از کشورهای دیگر هم میرسد. شما فکر کنید اگر چنانچه نیروهای مسلّح ما ــ ارتش و سپاه ــ در مبارزهی با داعش وارد نمیشدند، امروز منطقه چه حالتی داشت؟ البتّه کشورها کارهای خودشان را کردند، منتها نقش نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی را چه کسی میتواند نادیده بگیرد. شما ببینید که اگر وارد نمیشدند، امروز در کشورهای همسایهی ما -همسایگان ما- ملّتها چه جوری بودند و حکومتها دست چه کسانی بود؟ یعنی نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی برکاتشان را دارند تقسیم میکنند، نعمتهای خدادادی را بین خودشان و دیگران دارند تقسیم میکنند، خیرشان به همه میرسد؛ و امیدواریم این ادامه پیدا کند و خیرتان به دنیا برسد؛ انشاءالله.
یک کار مهمّی هم که در ارتش به نظر من بوده و هست و انشاءالله بیشتر هم تقویتش بکنید -سرتیپ حیدری هم [به آن] اشاره کردند- اتّحاد نیروهای مسلح است؛ یعنی شما و سپاه، دست اتّحادتان از هم جدا نشود. حرکت زیبایی بود این کاری که این آقایان کردند بعد از قضیّهی حرکت زشت آمریکاییها نسبت به سپاه، پا شدند رفتند با سپاهیها دست برادری دادند؛ این بسیار حرکت زیبا و درستی بود که انجام گرفت؛ اینها دشمن را خیلی عصبانی میکند؛ هر کاری که شما بکنید که دشمن را عصبانی کند آن کار خوب است؛ هر کاری انجام بگیرد که به نفع دشمن باشد آن کار بد است؛ هر جور کاری میخواهد باشد؛ چه آدمی که این کار را انجام میدهد مثل من عمامه داشته باشد، چه مثل شما لباس نظامی داشته باشد، فرقی نمیکند؛ دشمن را جَری نباید کرد، روحیه به دشمن نباید داد. یکی از اساسیترین شیوههای امروز جنگ در دنیا، جنگ روحیهها است -البتّه همیشه همین جور بوده، امروز دیگر بیشتر- که روحیهی طرف را تضعیف کنند. مردک در کشور خودشان هزاران میلیارد [دلار] بدهکاری و بدبختی و گرفتاری دارند، سیل میآید، طوفان میآید -[مثل] آن طوفانی که چند سال پیش در کارولینا آمد و تا چند سال اصلاً رسیدگی نتوانستند بکنند- این گرفتاریها را دارند، آن وقت میآید مینشیند برای جمهوری اسلامی و ملّت ایران و مسئولین کشور بنا میکند لیچار(۳) گفتن و چرند گفتن و چیزهایی که در شأن خودشان هست را به ایران نسبت دادن؛ دشمن این جوری است. او میخواهد روحیهی طرف را ضعیف کند؛ میدانند واقعیّت چیست، گرفتاریهای خودشان را هم میدانند، بدبختیهای خودشان را هم میدانند، حرکت عظیم و سریع ملّت ایران را هم میبینند. این کاری که الان در مسئلهی سیل دارد انجام میگیرد در این چند استان، اینها کارهای فوقالعاده است؛ واقعاً زبان و بیان، قادر نیست اینها را درست توصیف بکند؛ ارتش یک جور، سپاه یک جور، بسیج یک جور، آحاد مردم یک جور، روحانیّون و طلبهها یک جور؛ چند هزار طلبه رفتند، چند هزار دانشجو راه افتادند رفتند به کمک مردم، با دست خالی؛ خیلیهایشان توانایی هم ندارند؛ امکانات مالیای که مردم در اختیار این کار گذاشتند؛ اینها یک چیزهای عجیبی است، اینها در دنیا، یا هیچ نظیر ندارد، یا خیلی کم نظیر دارد؛ اینها نشاندهندهی حرکت عظیم ملّت ایران است. اینها را دشمن میبیند، خب مصلحت نمیداند که به رو بیاورد، لذا مینشیند یاوهسرایی میکند برای تضعیف روحیه. از این طرف شما باید کاری نکنید که روحیهی طرف تقویت بشود، روحیهی خودی ضعیف بشود؛ هیچ کس نباید این جور حرکت بکند. در تبلیغات، در بیانات، در اظهارات، در عملکردها این را باید رعایت کنید.
ارتش بحمدالله ارتش خوبی است؛ امیدواریم روزبهروز کارها را بهتر، تخصّصها را بالاتر، عملکردها را بهتر، تجربهها را متراکمتر انجام بدهید و گزارشهایی که به مسئولین بالا داده میشود، گزارشهای دقیق و واقعی باشد. همهی دستگاهها به این توجّه کنند که گزارش را دقیق باید بدهند، چون گزارش تصمیمساز است و تصمیمگیر بایستی گزارش درست در اختیارش قرار بگیرد تا بتواند درست تصمیم بگیرد. از همهی شماها متشکّریم؛ انشاءالله که موفّق و مؤیّد باشید.
تانکها یکی از ادواتی هستند که در نبردهای کلاسیک زمینی جزو تجهیزات و تسلیحات تاثیرگذار هستند، تسلیحاتی که جرقه ساخت آن در سالهای جنگ جهانی اول زده شد و تا امروز هم انواع مختلفی از آنها تولید شده است. تانک ها جزو ادواتی هستند که اهمیت آنها از جنگ جهانی دوم به بعد نمود بسیاری داشته است.
جمهوری اسلامی ایران هم به عنوان یکی از کشورهای قدرتمند جهان در زمینه نظامی در دوران جنگ تحمیلی نیازهای قطعات و تجهیزات خود را در برخی اوقات به صورت بومی و بیشتر اوقات نیز از کشورهای دوست تهیه می کرد. با پایان یافتن جنگ تحمیلی، ایران که از سال ها قبل با تحریم های تسلیحاتی و مالی روبرو شده بود به بومی سازی صنایع نظامی روی آورد.
یکی از گام ها در این راه ایجاد مراکز مطالعات و جهاد خودکفایی در نیروهای سه گانه ارتش، وزارت دفاع و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. البته این بخش در برخی نیروها مانند ارتش از سال های جنگ تحمیلی شکل گرفته بود و طبق آمار فعالیت مستمر و خوبی داشت.سازمان تحقیقات و جهاد خودکفایی نیروی زمینی ارتش به عنوان یکی از نهادهای مسئول در حوزه ارتقا و بهینه سازی تجهیزات مورد استفاده در نزاجا مسئولیت مطالعه و طراحی طرحهای بهینه سازی در تمامی حوزههای مورد نیاز را بر عهده دارد. طرحهای زرهی پس از تایید در مرکز مطالعات و سازمان تحقیقات و جهاد خودکفایی نیروی زمینی ارتش به مرکز بهینه سازی شهید زرهرن ارسال شده و در آن جا به صورت عملیاتی پیاده سازی میشوند.
یکی از طرح های این سازمان برای تامین نیاز زرهی ایران ارائه طرح خانواده تانک های ذوالفقار بودتانک ذوالفقار
پروژه ساخت تانک بومی ذوالفقار که نخستین پروژه ساخت یک تانک در نیروهای مسلح کشورمان است، در ابتدای دهه ۷۰ شمسی کلید خورد. تا کنون ۳ نسل از تانک ذوالفقار در سازمان سازمان تحقیقات و جهاد خودکفایی نیروی زمینی ارتش طراحی و ساخته شده است.