ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران
ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران

شهید بابایی

عملیات والفجر8 یکی از بزرگترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس به شمار می‌آید. در شکست دشمن بعثی طی این عملیات، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نقش پررنگی داشته و سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم از سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش در این راستا یادداشتی را منتشر کرده است 

در این یادداشت آمده است:

در جنگ باید روش جنگیدن با دشمن را تجزیه و تحلیل و متناسب با آن راه‌کارهای مناسبی طرح‌ریزی بکنیم. یکی از گزینه‌های مقابله با تهاجم دشمن،جنگ «ناهمتراز» است. ناهمترازی یعنی تفکر، سازمان‌دهی و اقدامی متفاوت در مقایسه با دشمنان، به روشی که مزیت‌ها و توانمندی‌های خود را به حداکثر رسانده و از نقاط ضعف دشمن بهره‌برداری شود تا آزادی عمل بیش‌تری را کسب کنیم و در نهایت ابتکار عمل را به دست بیاوریم. جنگ ناهمتراز محدود به روش‌های جنگ «کلاسیک» نبوده و با تمایز تاکتیک‌های به‌کار گرفته شده و استفاده از روش‌های مبتکرانه و فریب موجب سردرگمی دشمن خواهد شد.

جنگ ناهمتراز هر بارکه روی می‌دهد شیوه‌ای نو و ناشناخته ارائه خواهد کرد. کوتاه مدت و ناباورانه است. همچنین تکرارپذیر هم نیست. در اینجا به تحلیل مختصری از نقش نیروی هوایی و «قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) ارتش» در ارائه طرح‌ها،ابتکارات و خلاقیت‌های این نیروها در یک عملیات مهم و سرنوشت‌ساز می‌پردازیم، که نمونه‌ای از جنگ ناهمتراز است:

طرح عملیاتی بزرگ و سرنوشت‌ساز «والفجر8» در اواخر سال 64 به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در نقش آتش پشتیبانی هوایی برای نیروهای «تکور» و دفاع هوایی از آسمان صحنه نبرد ابلاغ شد.

نیروی هوایی نام عملیات هوایی خود را «عملیات شفق» گذاشت و قرارگاه رزمی ویژه هوایی«رعد» جهت پشتیبانی و هدایت نبرد هوایی تشکیل شد.

نیروی هوایی ارتش با تجربیات قبلی که داشت می‌دانست که دشمن در هر مرحله از جنگ که تحت فشار قرار بگیرد، بلافاصله اقدام به توسعه جنگ درخلیج فارس، حمله به نفتکش‌ها و کشتی‌های تجاری، جزیره خارک و جنگ شهرها می‌کند، برای همین آمادگی کامل برای مقابله با این جنگ را نیز برای خود حفظ کرده بود.


نیروهای رزمنده زمینی و دریایی در شرایطی می‌خواستند «عملیات والفجر 8» را اجرا کنند که در صحنه نبرد فاقد سیستم موشکی ضدهوایی بودند زیرا سیستم‌های موشکی «هاوک» (موشک‌های هدایت شونده) که در اختیار نیروی هوایی قرار داشت برای این کار ساخته نشده بوود، یعنی قابل جابجایی نبود. به منظور ایجاد زمینه مناسب در مقابله با توان بالای نیروی هوایی ارتش بعثی صدام که از تنوع هواپیماهای پیشرفته که آن زمان بهره‌مند بود، این مسئله نقطه قوتی برای او محسوب می‌شد.

شهید رضا قشقایی

شهید رضا قشقایی همزمان با شهید مصطفی احمدی روشن ساعت ۸:۳۰ صبح روز ۲۱ دی سال ۱۳۹۰ به شهادت رسید. رضا قشقایی فرد به شدت مجروح شده و به بیمارستان رسالت تهران منتقل می‌شود اما علیرغم تلاش پزشکان، رضا قشقایی فرد پس از ساعاتی به شهادت رسید.

صفرعلی براتلو، دبیر شورای تأمین استان تهران جزئیات ترور را اینگونه شرح می‌دهد: «این بمب از نوع مغناطیسی و همان‌هایی است که قبلاً نیز برای ترور دانشمندان از آنها استفاده می‌شده و در واقع کار صهیونیست‌هاست. به نظر می‌رسد در آستانه انتخابات تلاش صهیونیست‌ها این است که فضا را امنیتی کنند تا کاهش مشارکت صورت گیرد. دشمنان احساس کرده‌اند که تحریم‌ها و فشارهای تحریم به تنهایی پاسخ نمی‌دهد، از این رو آنها تلاش می‌کنند با این ترورها فضا را امنیتی کرده و کاهش مشارکت را در انتخابات رقم بزنند. دشمن می‌خواهد از غفلت ما سوء‌استفاده کند از این رو مردم باید بیشتر در صحنه حضور پیدا کنند

شهید مصطفی احمدی روشن

شهید احمدی روشن نیز دیگر شهید هسته‌ای است که در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد.

مصطفی احمدی روشن در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۸ در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده‌ای فقیر گذراند.

وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید احمدی روشن با سن پایین حدود ۳۲ سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود. او در سال ۱۳۸۰ و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می‌شد، همکاری داشت.شهید احمدی روشن همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان‌های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می‌رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز را نیز به عهده داشت.


شهید علی محمدی

مسعود علیمحمدی معروف به استاد علیمحمدی روز سوم شهریور سال ۱۳۳۸ در تهران به دنیا آمد.

شهید علیمحمدی مدرک کارشناسی را از دانشگاه شیراز (۱۳۶۴) و کارشناسی ارشد (۱۳۶۷) و دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی را از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۱ کسب کرد.

او از دانشجویان نخستین دوره دکترای فیزیک در داخل ایران و نخستین شخصی بود که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت کرده است.

وی دهها مقاله در «آی اس آی» (ISI) منتشر کرد و یکی از اولین دانشجویان پسادکترا در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی بود.

تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژی‌های بالا و کیهان‌شناسی بود و با پژوهشگاه دانش های بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) نیز طی سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ همکاری داشت.

استاد فیزیک دانشگاه تهران بامداد ۲۲ دی سال ۱۳۸۸ و در سن ۵۰ سالگی، به هنگام خروج از منزل بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور ترور شد و به درجه رفیع شهادت رسید.

2۰ آذر سال ۱۳۸۹ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد موفق به دستگیری عامل این اقدام شده است. در همین ارتباط اعترافات تلویزیونی فردی به نام «مجید جمالی فشی» از تلویزیون پخش شد.

در این مصاحبه فرد یادشده به نقش خود در ترور استاد شهید علیمحمدی اعتراف کرد و گفت، آموزش‌های مورد نیاز برای این ترور را در سفری به اسراییل و دوره‌هایی را زیر نظر مامورین موساد دیده‌ است.

وی همچنین در بخش دیگری از اعترافات تلویزیونی، مدعی شد که در پادگانی نظامی در جوار اتوبان تل‌آویو به وی آموزش‌هایی نظیر «تعقیب و گریز، تعقیب ماشین، جمع‌آوری اطلاعات از یک محل خاص و چسباندن بمب به زیر ماشین» داده شده‌ است.

پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت دکتر علیمحمدی

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از شهادت دکتر علیمحمدی در پیام تسلیتی تصریح کردند:

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت استاد دانشمند مرحوم آقای دکتر مسعود علیمحمدی رضوان الله علیه را به مادر و همسر و خاندان گرامیش و به همه‌ی دوستان و شاگردان و همکارانش تبریک و تسلیت عرض میکنم. دست جنایتکاری که این ضایعه را آفرید، انگیزه‌ی دشمنان جمهوری اسلامی را که ضربه زدن به حرکت و جهاد علمی کشور است، افشاء و برملا کرد. بیگمان همت دانشمندان و استادان و دانش پژوهان کشور، به رغم دشمن،‌ این انگیزه‌ی خباثت آلود را ناکام خواهد گذاشت. علوّ درجات آن شهید سعید و صبر و اجر بازماندگان را از خداوند متعال مسألت میکنم.

جایزه شهید علیمحمدی

پژوهشگاه دانش های بنیادی با همکاری انجمن فیزیک ایران به پاس بزرگداشت این دانشمند هسته ای، از سال ۹۰ جایزه‌ای به نام «جایزه شهید علیمحمدی» را به پایان نامه‌های برتر دکتری فیزیک که در داخل کشور به انجام رسیده باشند، اعطا می‌ کند.

شهید علیمحمدی اولین دانش‌آموخته دکتری فیزیک داخل کشور بود که نقش موثری در زیرساخت علمی پژوهشگاه دانش های بنیادی داشت. راهش پررو باد.


شهید مهدی زین العابدین





پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، گروهک‌های تروریستی فضایی ناآرام در مناطق غربی کشور ایجاد کردند. آن‌ها می خواستند از شرایط بحران زده کشور که از یک طرف درگیر مشکلات ایجاد شده از طرف منافقین بود و از طرفی با جنگ تحمیلی دست و پنجه نرم می‌کرد، استفاده کنند و در مناطقی مانند کردستان اعلام خودمختاری کنند. بدین ترتیب سپاه پاسداران که با هدف حراست از انقلاب و دستاوردهای آن تشکیل شده بود با اعزام نیروهای رزمنده و فرماندهان بلندپایه به این مناطق سعی در پاکسازی غرب کشور از وجود این گروهک‌ها داشت؛ حال آنکه هیچ کدام از مسیرهای تردد شهرهای غربی امنیت نداشت و هر لحظه ممکن بود یکی از گروهک ها در آن کمین زده باشند. مهدی زین‌الدین از جمله فرماندهانی بود که همراه برادرش برای شرکت در جلسه‌ای در پیرانشهر در حال تردد در جاده بانه-پیرانشهر به کمین ضد انقلاب خورده و توسط گروهک‌های تروریستی به شهادت رسید.




مهدی زین الدین  در۲۴ اسفند ۱۳۳۸ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود. وی به دلیل استعداد بی‌نظیری که داشت، پایه‌های تحصیلی دوره ابتدایی را به صورت متفرقه می‌خواند و با نمره خوبی قبول می شد. هوش وی در حدی بود که او توانست در دوران کودکی خود، قرآن را بدون معلم بیاموزد. زمان نوجوانی وی مصادف با آغاز دوران تبعید آیت الله مدنی به خرم آباد بود، وی در آنجا از محضر این معلم اخلاق بهره مند شد و در این دوران به انجام کارهای سیاسی گرایش یافت و راه رسم مبارزه با رژیم ستم شاهی را آموخت. این نابغه جوان بعد از اخذ دیپلم، توانست رتبه چهار کنکور تجربی را به دست بیاورد و در رشته پزشکی شیراز قبول شود اما وی از ادامه تحصیل و ورود به دانشگاه انصراف داد و در مغازه پدرش مشغول به کار شد، او درباره علت انصراف از دانشگاه گفته بود: مغازه پدرم سنگر است و رژیم پهلوی با تبعید پدرم می خواهد، سنگر محکم او خالی بماند، ولی من نمی گذارم این سنگر مبارزه خالی بماند. بعد از مدتی دعوتنامه‌ای از پاریس برای ادامه تحصیل، برای وی فرستاده شد، بنابراین شهید زین الدین به دنبال اعتصاب عمومی مردم و تعطیلی مغازه ها، مغازه پدرش را تعطیل کرد و تصمیم گرفت با دانشگاه‌های فرانسه مکاتبه کند. اما وی وقتی نظر امام خمینی (ره) را در خصوص ادامه تحصیل جوانان در خارج جویا شد که امام به جوانان ایرانی توصیه کرد، به ایران برگردید، زیرا ایران به جوانانی مثل شما نیازمند است از عزیمت به خارج از کشور برای ادامه تحصیل انصراف داد.

شروع فعالیت‌های سیاسی
با اوج گیری مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی و شکل گیری انقلاب اسلامی شهید زین الدین به همراه خانواده خود در آبان ۱۳۵۷خورشیدی به قم آمد تا فصل جدیدی از مبارزات سیاسی خود را در کانون انقلاب اسلامی شروع کند. در حقیقت وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی جزو نخستین افرادی بود که جذب نهاد جهادسازندگی شد و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب به این نهاد پیوست و بعد از مدت کوتاهی وقتی لیاقت و شایستگی خود را در بخش‌های مختلف سپاه نشان داد به عنوان مسوول واحد اطلاعات سپاه قم انتخاب شد و در این مسوولیت حساس انجام وظیفه کرد. این سردار سرافراز اسلام بعد از اینکه در جهاد سازندگی و سپاه پاسداران خوش درخشید، مسوولیت‌های حساس و کلیدی را به او واگذار کردند و بدین ترتیب، زین‌الدین به عنوان مسوول شناسایی یگان‌ها انتخاب شد و پس از آن به عنوان مسوول اطلاعات عملیات سپاه دزفول به ایفای نقش پرداخت و سپس مسوول اطلاعات عملیات محورهای سوسنگرد شد. بنابراین شهید زین الدین در اوج جوانی و با وجود تجربه کم در عرصه مدیریت و جنگ، تبدیل به یکی از شاخص‌ترین فرماندهان آن سال‌ها شد. او در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر، مسوولیت اطلاعات عملیات قرارگاه نصر را پذیرفت و در عملیات رمضان به سرپرستی تیپ ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) قم و سرانجام به فرماندهی لشگر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) قم منصوب شد. حاجی عبد الرزاق شیخ زین الدین پدر مهدی زین الدین در خصوص بارزترین و برترین ویژگی پسرش می‌گوید: در چند ساله‌ جنگ که بنده با شهید زین الدین برخورد داشتم، هیچ گاه ندیدم، نیرویی را طرد کند. جاذبه عجیبی داشت و در ساختن افراد، استعدادی خارق العاده. اگر می‌دید شخصی در مسوولیت خودش از لحاظ مدیریت ضعیف است، طردش نمی‌کرد؛ او را از آن مسوولیت بر می‌داشت، می‌آورد پیش خودش در فرماندهی. آن وقت هر جا می‌رفت، او را هم با خودش می‌برد و به این شکل روحیه مسوولیت پذیری و حسن انجام وظیفه را عملاً به او می‌آموخت و بعد دوباره از او در جایی دیگر استفاده می‌کرد. با همین روحیه‌ کریمانه بود که به هر دلی راهی می‌گشود.