در این گزارش با جوان ترین سرگرد تاریخ نیروی هوایی ایران و نابغه ای که از پذیرش حضور در نیروی هوایی آمریکا سر باز زد سرلشکر خلبان «علی اقبالی دوگاهه» و داستان عجیب شهادتش بیشتر آشنا می شویم.
او اهل رودبار استان گیلان بود. وی در 25 سالگی استاد خلبان جنگنده f-5 و در 27 سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد. سرلشگر خلبان«عباس بابایی» و سرلشگر خلبان «مصطفی اردستانی» از شاگردان تحت آموزش ایشان بودند.
آموزش در آمریکا: وی تکمیل دوره خلبانی را به مدت 220 ساعت در سال 1347در پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای امریکا را به پایان رساند و کسب رتبه نخست در بین بیش از 400 دانشجوی خلبانی از کشورهای مختلف به عنوان خلبان نمونه این پایگاه را از آن خود نمود.
امتیازات خلبانی که او در پایگاه ویلیامز آمریکا بدست آورد شامل رکوردهایی بود که تا آن زمان هرگز در آن پایگاه هوایی ثبت نشده بود. بطوری که تمامی اساتید پرواز هواپیماهای جنگی آمریکا را شگفت زده نمود. و به او لقب سلطان پرواز را داده بودند.
در سال 1348 آموزش های تاکتیکی هواپیمای شکاری اف5 را به سرعت گذراند و به عنوان افسرخلبان جنگنده شکاری تاکتیکی اف5 تایگر در گردان 43 شکاری، فعالیت های پروازی خود را در پایگاه هوایی دزفول آغاز کرد.
در سال 1351 بین خلبانان تمام پایگاه ها در پایگاه دزفول برگزار شد حائز مقام نخست در بین تمامی خلبان ها شد و به عنوان قهرمان قهرمانان معرفی شد در سال 1353 جهت گذراندن دوره کارشناسی تفسیر عکس های هوایی و مدیریت اطلاعات و عملیات هوایی مجددا به امریکا اعزام گردید.
پس از بازگشت در پایگاه های هوایی بوشهر و تبریز به خدمت پرداخت شهید اقبالی در سال 1354 ازدواج کرد که ثمره آن فرزندی پسر بود که هم اکنون از پزشکان حاذق کشور است. براساس مدارک موجود در پرونده پرسنلی این شهید وی همواره در وضعیت عالی پروازی آکادمیک و انضباطی قرار داشته است.
دریافت بیش از سه هزار ساعت پرواز عملیاتی و آموزش خلبانی به ده ها دانشجوی جوان که تعدادی از آنها همچون شهیدان سرافراز سرلشگر خلبان عباس بابایی و سرلشگر خلبان مصطفی اردستانی به مقام والای شهادت نایل شده اند و یا به رده های ارشد فرماندهی نیروی هوایی رسیده اند کارنامه درخشان شهید سیدعلی اقبالی است.
در بیان خصوصیات این شهید نوشتهاند وی فردی به تمام معنا صمیمی و مهربان بود فروتن و خویشتن دار گشاده رو و متین آراسته و با اخلاق نیکو و منش بسیارانسانی شهید اقبالی علاقه وافری به قرآن داشت و هرچند وقت کل قرآن را دوره می کرد.
این شهید سعید در عملیات معروف کمان 99 که در نخستین روز جنگ تحمیلی با شرکت 140 فروند جنگنده از پایگاه های مختلف انجام شد شرکت داشت. سید شهید در قالب لیدر دسته 4 فروندی به نام اسکارال از پایگاه دوم شکاری تبریز به هوا برخاست و پس از بمباران پایگاه هوایی موصل، به همراه همه همرزمانش سالم به پایگاه برگشت.
شهادت :
این هم وطن دلیر اکثر تلمبه خانه ها و نیروگاه های برق عراق از کار انداخته بود و طرح های عملیاتی وی باعث گردیده بود صادرات 350 میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد از این رو صدام جنایتکار به خون این شهید تشنه بود. از این رو به دستور صدام پس از دستگیری بدنش به دو نیمه تبدیل شد و نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد.
شرح کامل شهادت ایشان را در زیر بخوانید و به دیگران هم بفرستید تا مردم ایران بدانند ما چه عزیزان گمنامی را در نیروی هوایی ارتش داشته ایم که حتی نام آنها را هم نشنیده ایم.
شهادتش در روز عید قربان مصادف با اول آبان ماه 1359 رقم خورد. پس از بمباران موفق پادگان العقره در شمال عراق و همچنین در منطقه هوایی موصل هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت و در حالی که به نزدیکی مرز ایران رسیده بود هواپیمایش سقوط کرد و در خاک عراق مجبور به خروج اضطراری شد.
در حالی که زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود، به دلیل ضربات مهلکی که نیروی هوایی ارتش ایران در نخستین ماه جنگ بر پیکر ماشین جنگی عراق وارد نموده بود به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با اسرا، به فجیعترین و بیرحمانه ترین وضع به شهادت رسید.
بدستور صدام ملعون، دو ماشین جیپ از دو طرف با طناب هایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند بدنش را دو نیم کردند. به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد. این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری می کرد و طی 22 سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود؛
تا این که در خرداد سال 1370، بر اساس گزارش های موجود عملیاتی و اطلاعاتی، و نامه ارسالی کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی مبنی بر شهادت ایشان و اظهارات دیگر اسرای آزاد شده وخلبانان اسیر عراقی، شهادت خلبان علی اقبالی دوگاهه محرز شد.
پیکر مطهرش که بخشی از آن غریبانه در قبرستان محافظیه نینوا و بخشی دیگر در قبرستان زبیر موصل به خاک سپرده شده بود، با پیگیری کمیته جستجوی اسرا و مفقودین وکمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی، به همراه پیکرهای مطهر تنی چند از دیگر خلبانان شهید نیروی هوایی، پس از 22 سال دوری از وطن، در میان حزن و اندوه خانواده، یاران و همرزمانش به میهن بازگشت و به شکلی بسیار با شکوه و تاریخی در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی تشییع و در پنجم مردادماه 81 در قطعه خلبانان بهشت زهرا درکنار سایر همرزمانش آرام گرفت.یادش گرامی و راهش پر رهرو بود،
سردار شهید حسین همدانی که از او به عنوان نابغه جنگهای نامنظم در منطقه غرب آسیا یاد میشود، همان کسی است که با تشکیل نیروهای مردمی در سوریه و عراق، نقش بارزی در جلوگیری از پیشروی و باز پسگیری مناطق اشغالی از نیروهای تکفری داشت.
درست در همان زمانی که گروهکهای تروریست تکفیری در حال پیشروی در خاک عراق و سرویه بودند و بسیاری از تحلیگران، سقوط دولتهای عراق و سوریه را قطعی میدانستند، سردار همدانی با ایده تشکیل نیروهای دفاع مردمی وارد سوریه میشود و با تشکیل نیروهای دفاع وطنی و ایجاد دفاع مردمپایه به خوبی در مقابل هجمه گروهکهای تکفیری میایستد و مانع از پیشرویهای بیشتر آنان شده و روند بازپسگیری مناطق اشغالی را نیز آغاز میکند.
حال که دوسال از شهادت سردار همدانی میگذرد، تلاشها و مجاهدتهای او به ثمر نشسته و شاهد آن هستیم که سرلشکر سلیمانی خبر از نابودی داعش ظرف ۲ ماه آینده میدهد.
سالروز شهادت سردار شهید حاج حسین همدانی
دوران دفاع مقدس
سردار حسین همدانی در سال ۱۳۳۳ در شهرستان همدان دیده به جهان گشود. دوران سربازی را در تیپ ۵۵ هوابرد شیراز گذارند و در همان دوران جوانی از درس اخلاق آیتالله مدنی بهره برد و با تفکرات امام خمینی آشنا شد و در جریان مبارزه با رژیم پهلوی توسط ساواک دستگیر شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کنار شهید محمود شهبازی نقش موثری در راه اندازی سپاه همدان داشت و با شروع درگیریها در کردستان برای مقابله با ضد انقلاب راهی کردستان شد. در همین دوران بود که فرماندهی عملیات مطلع الفجر و محور میانی سرپل ذهاب را با موفقیت پشت سر گذاشت و شاید این اولین گام در تبدیل شهید همدانی به یک فرمانده تاثیرگذار در آینده انقلاب اسلامی بود.
در سال ۱۳۶۰ بنابر این میشود تا تعدادی از فرماندهان سپاه در غرب کشور برای تشکیل یک تیپ جدید به جبهه جنوب اعزام شوند. نام حسین همدانی در بین سردارانی همچون حاج احمد متوسلیان، شهید همت و شهید شهبازی به چشم میخورد. در این برهه شهید همدانی در کنار شهید محمود شهبازی که تا آن زمان فرمانده سپاه همدان بود نقش بسزایی در تشکیل تیپ ۲۷ محمدرسول الله ایفا میکند.
سالروز شهادت سردار شهید حاج حسین همدانی
حضور موثر سردار همدانی در عملیاتهای فتح المبین و بیتالمقدس با مسئولیت فرماندهی محور عملیاتی، تجربیات گرانبهایی در اختیار این شهید قرار میدهد تا آنجا که با گسترش سازمان رزم سپاه، او به عنوان موسس و فرمانده لشکر ۳۲ انصارالحسین همدان منصوب میشود.
سالهای میانی دفاع مقدس فرا رسیده و نیاز به واحدهای رزمی جدید برای اجرای عملیاتهای بزرگتر احساس میشود. در همین برهه مسئولیت فرماندهی لشکر ۱۶ قدس گیلان به عهده شهید همدانی گذاشته میشود تا در عملیاتهای مهم و سرنوشت سازی همچون کربلای ۴ و ۵ به نبرد با دشمن بپردازد.
پس از تجربه فرماندهی دو لشکر در عملیاتهای مهم و سرنوشت ساز دفاع مقدس، سردار همدانی در ادامه دفاع مقدس و در عملیات مرصاد مسئولیت معاونت اطلاعات و عملیات قرارگاه عملیاتی قدس را برعهده میگیرد.
بعد از دوران دفاع مقدس به دانشگاه فرماندهی و ستاد میرود تا آنچه را به صورت تجربی در جنگ آموخته بود را به دیگران منتقل کند. پس از دافوس، به عنوان فرمانده لشکر ۴ بعث و سپس فرمانده قرارگاه نجف اشرف عهده دار تامین امنیت مناطق غربی کشور میشود و در این مسئولیت هم کارنامه درخشانی در برخورد با گروهکهای ضد انقلاب از خود به جای میگذارد.
انتخاب به عنوان جانشین نیروی مقاومت بسیج برای ۲ دوره، معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی سپاه، فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص)، مشاور عالی فرمانده کل سپاه از دیگر مسئولیتهای سردار در دوران پس از دفاع مقدس است.
اما شاید یکی از مهمترین مسئولیتهای سردار همدانی فرماندهی سپاه محمد رسولالله (ص) تهران بزرگ آن هم در دوران سخت فتنه سال ۸۸ است و در مهمترین سپاه استانی کشور با ویژگیهای خاص بود.
سالروز شهادت سردار شهید حاج حسین همدانی
تشکیل دفاع وطنی و نجات سوریه
با آغاز بحران سوریه و در خواست کمک دولت این کشور از ایران، با توجه به تجارب و شایستگیهای سردار همدانی، وی برای اعزام به جبهه سوریه انتخاب میشود.
شهید همدانی نحوه حضور خود در جبهه سوریه را اینطور بیان میکند: «در سیزدهم دی ماه سال ۱۳۹۰ بنده به این کشور (سوریه) مأمور شدم. زمانی که من به عنوان فرمانده سپاه تهران خدمت میکردم. هنوز آثار فتنه ۸۸ و مشکلات ناشی از آن باقی بود. ما در حال توسعه سپاه محمد رسول الله (ص) بودیم. نواحی را از شش ناحیه به بیست و دو ناحیه توسعه دادیم. در حال سر و سامان دادن به سازمان رزمگردانهای امنیتی بودیم که سردار جعفری بنده را احضار نمودند. خدمت ایشان رسیدم و بعد از ارائه گزارشی از وضعیت سپاه تهران، به ایشان فرمودند: فلانی به سوریه میروید؟
خب، خیلیها دوست داشتند که بروند سوریه، بنده یک مکثی کردم و گفتم: برای چه بروم؟ به چه عنوانی بروم؟ فرمود: ارتش و نظام سوریه درخواست کمک کردهاند به عنوان فرمانده بروی و کمک کنی! سردار قاسم سلیمانی هم گفته که شما برای این کارم مناسب هستید.
از آنجایی که خودم هم انگیزه بالایی برای حضور در سوریه و دفاع از حرمهای عمه سادات و حضرت رقیه (س) داشتم، بلافاصله جواب مثبت دادم. اصلاً نگفتم فکر میکنم بعد جواب میدهم همان جا جواب مثبت دادم ایشان هم با سردار سلیمانی تماس گرفتند و گفتند که فلانی موافق است.»
سردار همدانی در ادامه حضور خود در سوریه موفق میشود با ارائه همان الگویی که در ایران ابداع و در مقاطع حساس و بحرانی به کمک کشور آمده بود، یعنی بسیج مردمی، تشکیلات دفاع وطنی رادر سوریه راه اندازی کند که هم اکنون بسیاری از پیروزیهای سوریه در نبرد با تروریستهای تکفیری مرهون وجود همین نیروها است.
در اسفند ماه سال ۹۱ شرایط بحران سوریه به مرحله خطرناکی میرسد، تا جایی که کاخ ریاست جمهوری این کشور در آستانه سقوط قرار میگیرد. اما در این هنگام پیشنهاد سردار همدانی سوریه را از سقوط حتمی نجات میدهد.
سالروز شهادت سردار شهید حاج حسین همدانی
پیشنهاد سرنوشت ساز
شهید همدانی نحوه ارائه این پیشنهاد به بشار اسد را اینگونه تعریف میکند: «اسفند ۱۳۹۱ تروریستها کاملا به نقطه پیروزی نزدیک شده بودند آنها با حمایت همه جانبه عربستان، قطر، امارات و کشورهای غربی توانسته بودند حلقه محاصره را تنگتر و به کاخ ریاست جمهوری سوریه در دمشق نزدیکتر شوند طوری که عنقریب کاخ را به اشغال خود درآوردند. آن شب وضعیت بسیار بغرنجی پیش آمده بود البته خانوادهها را فرستاده بودیم به جاهای امن، بشار اسد هم کار را تمام شده میدانست و دنبال رفتن به یک کشور دیگر بود.
آخرین پیشنهاد آن شب به بشار اسد داده شد، گفتم: حالا که همه چیز تمام شده و کاخ ریاست جمهوری در آستانه سقوط میباشد شما باید این آخرین پیشنهاد ما را عملی کنید. گفتند: چه کنیم؟ گفتم: در اسلحه خانهها را باز کنیم و مردم را با اسلحههای موجود در آن مسلح کنید تا خود مردم جلوی این تروریستها را بگیرند.
شکر خدا با این پیشنهاد موافقت کردند و همان شب با این اقدام، سوریه از سقوط حتمی نجات پیدا کرد و مردم تروریستهای تکفیری را از اطراف کاخ ریاست جمهوری و بعد هم شهرهای سوریه عقب راندند. همین نیروها، هسته اولیه تشکیلاتی به نام دفاع وطنی را شکل دادند که الان در سوریه با داعشیها، النصره ایها و... میجنگند.»
سالروز شهادت سردار شهید حاج حسین همدانی
بالاخره در ۱۶ مهرماه سال ۹۴ سردار سرتیپ حسین همدانی پس از سالها جهاد و رشادت در حومه شهر حلب سوریه و در حین انجام ماموریت مستشاری به درجه رفیع شهادت نائل میآید.
پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت سردار همدانی:
بسم الله الرحمن الرحیم
«شهادت سردار سرافراز، شهید حسین همدانی را به خانوادهی گرامی و بازماندگان و دوستان و همرزمانش و به مجموعه پر افتخار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تبریک و تسلیت میگویم. این رزمندهی قدیمی و صمیمی و پر تلاش، جوانی پاک و متعبّد خود را در جبهههای شرف و کرامت، در دفاع از میهن اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گذرانید و مقطع پایانی عمر با برکت و چهرهی نورانی خود را در دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام و در مقابله با اشقیای تکفیری و ضد اسلام سپری کرد و در همین جبههی پر افتخار به آرزوی خود یعنی جان دادن در راه خدا و در حال جهاد فی سبیل الله نائل آمد و فضل و رحمت الهی بر او گوارا باد.
صف استوار آرزومندان این موهبت و کمربستگان راه جهاد و شهادت در ایران اسلامی و در سپاه و همه نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی، صفی بلند و بنیانی مرصوص است: و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا. رحمت خدا بر شهید همدانی و بر همهی مجاهدان راه حق
منصور ستاری در سال ۱۳۲۷ در روستای، ولی آباد ورامین به دنیا آمد. پدرش که شاعری فاضل بود زمانی که او ۹ سال داشت درگذشت وخانواده را با تنگدستی تنها گذاشت. منصور دوران ابتدایی را در مدرسه، ولی آباد ورامین و دوران تحصیلات متوسطه را در روستای "یونیک" باقرآباد به پایان رسانید. او با وجود سختیهایی که در راه تحصیل وجود داشت با پشتکار و جدیت فراوان به کسب علم پرداخت. در سال ۱۳۴۶ با پایان یافتن تحصیلات متوسطه وارد دانشکده افسری شد و پس از پایان دوران آموزشی به درجه ستوان دومی نائل آمد. در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره عملی کنترل رادار، راهی کشور آمریکا شد و پس از یک سال به ایران بازگشت و به عنوان افسر شکاری نیروی هوایی، مشغول به کار شد. سه سال بعد در سال ۱۳۵۴ در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته برق و الکترونیک پذیرفته شد؛ اما با شروع جنگ تحمیلی و در حالی که بیش از چند واحد به پایان تحصیلات دانشگاهیاش باقی مانده بود دفاع از میهن را ترجیح داد و تحصیل را رها کرد.
وی افسری مومن، شجاع و تیزهوش بود و طرحها و ابتکارات زیادی در تجهیز سامانههای راداری و پدافندی به اجرا گذارد که سدی محکم در برابر تجاوزات دشمن بود. در سال ۱۳۶۳ به دلیل کارایی و لیاقتی که از خود نشان داده بود به سمت معاونت عملیات پدافند نیروی هوایی منصوب شد. او سپس در سال ۱۳۶۴ به سمت معاونت طرح و برنامه نیروی هوایی ارتقا یافت و سرانجام در بهمن ماه سال ۱۳۶۵ به فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب گردید. او تا پایان عمر عهده دار این مسئولیت خطیر بود و سرانجام در سال ۱۳۷۳ در سانحه سقوط هواپیما درفرودگاه اصفهان به شهادت رسید.
شهید ستاری که در واقع معماری آینده نگر برای سامانه پدافند هوایی کشور بود، با راه اندازی تأسیسات وامکانات جدید تعمیر و نگهداری و نیز اجرای پروژههایی نظیر پروژه اوج ونیز راه اندازی مرکز پژوهش، تحقیقات و آموزش «پتا»، توان نگهداری نیرو را تقویت و به چندین برابر قدرت قبلی ارتقا داد. این مهم برای کشوری که پایههای صنعتیاش ضعیف بود کاری شگرف به حساب میآمد. ایجاد موسسات فنی و صنعتی پیشرفته برای آموزش پروازی مرحله مقدماتی دانشجویان خلبانی، با کمک مهندسین ومتخصصین نهاجا و ساخت هواپیمای پرستو از دیگر اقدامات اوست.
این هواپیما از نظر امکانات عملیاتی شبیه هواپیمای بونانزای ساخت آمریکا است. یکی از مهمترین فعالیتهای ستاری طی سالهای ۱۳۶۶ تا پایان جنگ تحمیلی اسکورت ناوگان تجاری کشتیهای نفتکش ایران در خلیج فارس و دریای عمان بود. انجام عملیات اسکورت با توجه به حجم عملیات جنگی و حجم عملیات عادی و روزانه نیروی هوایی کاری بس عظیم بود.
نگهداری مجتمع پتروشیمی بندر امام (ره)، حفاظت از میدان گازی کنگان و مواردی نظیر اینها، یادآور اقدامات وجانفشانیهای عقابان تیزپرواز وکارکنان پدافندی نیروی هوایی تحت فرماندهی و مدیریت این بزرگوار است؛ همچنین طراحی و ساخت خودرو شمس، ایجاد خطوط هوایی ساها «سازمان هواپیمایی ارتش جمهوری اسلامی ایران»، شرکت در پروژههای دولتی در راستای امور مهندسی و تأسیساتی، افزایش کارایی و استخراج از معادن تحت پوشش از قبیل نمک سمنان که نیازمندیهای صنایع نفتی و پتروشیمی کشور را مرتفع و پشتیبانی میکند، افزایش بازده صنایع فلزی – ریخته گری، تراش و ... - دریافت سفارش به منظور رفع نیازمندیهای دولتی، نظامی و خصوصی از دیگر اقدامات شهید ستاری است.
او منطقیترین راه را برای کاهش آثار محدودیت اعتباری و رو به رویی با شرایط پس از جنگ انتخاب کرد که همان خودکفایی هر چه بیشتر نیروی هوایی بود. با این کار، علاوه بر آنکه از خروج اعتبارات نیروی هوایی جلوگیری به عمل میآمد، توان تولیدی و خدماتی نیز افزایش مییافت و درآمدهای حاصل از این قبیل فعالیتها همواره تحت نظارت دقیق درمیآمد که به عنوان پشتوانهای برای اجرای برنامههای سازندگی مورد بهره برداری قرار میگرفت. ستاری با کمک فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی پروژههای بلندمدتی را طراحی کرد که یکی پس از دیگری جامه عمل میپوشد. یکی از این پروژهها، هواپیمای جنگی آذرخش بود که با حضور رهبر انقلاب در سال ۱۳۷۶ به پرواز در آمد.
به طور کلی اقدامات مهم و بنیادین این شهید بزرگوار را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
۱- تأسیس دانشکده پرواز – خلبانی- که آرزوی دیرینه هر ایرانی وطن دوست وکارکنان نیروی هوایی بود. اولین سری دانشجویان خلبانی در مهرماه سال ۱۳۶۷ وارد دانشکده پرواز شدند.
۲- تأسیس دانشگاه هوا فضا با هشت گرایش تحصیلی و مبتنی بر برنامههای آموزشی، مجموعههای کارشناسی و مصوبات وزارت فرهنگ و آموزش عالی.
۳- تأسیس دانشکده پرستاری و راه اندازی مرکز تحقیقات و آموزش پزشکی- پاتولوژی- نیروی هوایی.
۴- توجه به آموزش کارا- حین خدمت- و آموزش کارکنان رده میانی.
۵- تأسیس هنرستان کار و دانش و فنی و حرفهای در مرکز آموزشهای هوایی و اجرای برنامههای آموزش وپرورش برای افرادی که حداکثر با سن ۱۶ به استخدام نهاجا در آمده بودند تا بتوانند مانند دانش آموزان دبیرستان، به تحصیل بپردازند و دیپلم رسمی کشور به آنها اعطا شود.
۶- ایجاد شبکه دیده بانی به منظور تقویت سامانه پدافندی کشور، ایجاد شبکه دیدهبانی بصری، ایجاد موانع هوایی بر فراز درهها، گذرگاهها و ارتفاعات و ..
در اردیبهشت ۱۳۶۱، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران یک آتشبار کامل موشک هاک را در ۲۳ کیلومتری آبادان، بین جاده ماهشهر – آبادان مستقر کرده بود. با آغاز عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد این سایت مورد بهره برداری قرار گرفت و نیروها و رزمندگان مستقر در آنجا را زیر پوشش دفاعی خود قرار داد. بعد از گذشت چند ساعت و در حالی که عملیات به اوج خود رسیده بود ناگهان سامانه خنک کننده اتاق هدایت موشک از کار افتاد و با اینکه متخصصان حاضر در آنجا تلاش زیادی را برای راه اندازی آن انجام دادند، ولی موفق نشدند و در آن شرایط سخت، این سایت غیر قابل استفاده گردید. شهید ستاری که به عنوان فرمانده دربخشی حضور داشت وقتی از این موضوع مطلع شد، خود را به آنجا رسانده و طرحی ابتکاری ارائه داد و مشکل را برطرف نمود.
سرهنگ نعمت الله شفقی کریمی درخاطراتش، طرح شهید ستاری را چنین بیان میکند:" شهید ستاری از ما سوال کردند که حداکثر برای چه مدت میتوانید اتاق هدایت موشک را به صورت فعال نگه دارید؟ " با توجه به حرارت زیادی که دستگاهها تولید میکردند، گفتیم:" حداکثر پنج تا شش دقیقه و بیش از این ممکن است دستگاهها بسوزند. "
شهید ستاری کمی فکر کردند و سپس به طرف آنتن رادار رفتند. روی این دستگاه اسکوپ قرار دارد. شهید ستاری در پشت اسکوپ قرار گرفتند که فاصلهشان تا اتاق هدایت موشک حدود ۸۰ تا ۹۰ متر بود. ایشان در آنجا به محض دیدن هواپیما در اسکوپ رادار، به شخصی که در کنارشان بود اطلاع میدادند. آن شخص هم به ما علامت میداد و ما بلافاصله سامانه اتاق هدایت را برای چند دقیقه روشن میکردیم و هواپیما را تحت نظارت گرفته و هدف موشک قرار میدادیم. با خلاقیت و ابتکاری که شهید ستاری از خود نشان دادند، توانستیم به همین شیوه در یکی دو ساعت سه فروند از هواپیماهای دشمن را که قصد حمله به لشکرهای منطقه را داشتند، منهدم کنیم. تعدادی از رزمندگان که از موضوع اطلاع داشتند، با دیدن سرنگون شدن هواپیماهای دشمن، تکبیرگویان به داخل سایت آمدند و در حالی که از خوشحالی اشک شوق میریختند، بچههای سایت را در آغوش کشیده به آنان تبریک میگفتند.
در اینجا شهید ستاری دو خصیصه مهم نبوغ نظامی را از خود به نمایش میگذارد:
۱-ذکاوت و هوشیاری: هر چه توانایی ذهنی، قدرت فکری، هوشیاری و آمادگی ذهنی فرد بالاتر باشد، در اتخاذ تصمیم و ارائه خلاقیت کاربردی و ابتکار عملی موفقتر خواهد بود. فرماندهی که ذکاوت و هوش بالایی نسبت به دیگران دارد، به طور قطع خیلی موثرتر از دیگر یکانها عمل میکند و روشهای بهتر و دقیقتری به کار میگیرد. اتکینسون میگوید: "هوش هر فرد باید از حد متعارفی فراتر باشد تا آثار خلاقیت در او آشکار شود و به عنوان فردی خلاق دست به ابتکار و خلاقیت بزند. "
۲-سرعت عمل و واکنش در اجرای ابتکارات: واکنش سریع و تصمیم فوری، اتخاذ تدابیر سریع و اضطراری در ابتکار عمل، بسیار اهمیت دارد. تصمیماتی موجب خلاقیت میشوند که در کوتاهترین زمان اتخاذ شوند؛ زیرا خلاقیت دربستر زمان محقق میشود. در میدان نبرد و مبارزه که هر لحظه دشمن منتظر غفلت و اشتباه ماست اگر درنگ کرده و تعلل نماییم و در هدف و عمل خود سستی نشان دهیم، دشمن از فرصت استفاده کرده و ما را تهدید میکند؛ اما اگر فرمانده با تصمیمات مبتکرانه و سریع خودش، ابتکار عمل را از دشمن بگیرد میتواند با موفقیت جنگ را هدایت کند. در طول جنگ تحمیلی هواپیماهای ترابری " سی – ۱۳۰" به دلیل تحریم اقتصادی از سوی آمریکا، با کمبود قطعه مواجه شده بودند؛ از جمله این قطعهها، شاسی چرخ جلو این هواپیما بود که برای تعمیر و بازسازی به کشورهای آلمان وانگلستان فرستاده میشد که این کار هزینه هنگفتی را به نیروی هوایی تحمیل میکرد. زمانی که شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب شدند، دستور دادند کارکنان متخصص فرماندهی لجستیکی نیروی هوایی، خودشان باید این شاسیها را بسازند. ایشان برای اینکه این باور را در متخصصان نیرو به وجود آورند، یک روز همه را جمع میکنند و در سخنانی میگویند:" اولین هدف من، خودکفایی نیروست و این مهم به دست توانای شما متخصصان امکان پذیر است باید با توکل به خدا دست به دست هم بدهیم و کار را شروع کنیم. " کارکنان متخصص وقتی از حمایتهای همه جانبه فرمانده نیرو مطمئن میشوند، بازسازی را شروع میکنند و پس از مدتی میتوانند اولین شاسی را ساخته و روی هواپیما سوار کنند. با وجود آزمایشهای متعددی که روی این شاسی انجام میشود، در آخرین آزمایش که هواپیما با سرعت زیاد روی باند حرکت میکند، شاسی تاب نیاورده، میشکند و دماغه هواپیما به زمین برخورد کرده و مقداری خسارت میبیند. کارکنان که حاصل تلاش چند ماهه خود را بی ثمر میبینند، افسرده و ناراحت میشوند. امیر سرتیپ دوم "علی لامی" در خاطراتش میگوید: وقتی شهید ستاری از ماجرا مطلع شد دستور داد کارکنان را جمع کردند و با رویی گشاده و پس از احوالپرسی به شوخی گفت: برای من تعریف کنید که چگونه توانستید آهن به این کلفتی را به صورت گرد ببُرید. فکر نمیکنم کسی این هنر شما را داشته باشد! کارکنان که انتظار چنین برخوردی را از فرمانده خود نداشتند، خندیدند؛ چرا که شاسی به صورت گرد شکسته بود؛ اما کسی به آن توجه نکرده بود. شهید ستاری سپس اضافه کردند: ناموفق بودن کار در مرحله اول، نباید شما را مأیوس کند. کار را دنبال کنید و بگردید ببینید مشکلتان چه بوده! شهید ستاری در موقع رفتن ضمن قدردانی به کارکنان پاداش دادند و آنان با این حرکت فرمانده، جان تازهای گرفتند و با شور و شوق بیشتری کار را ادامه دادند. پس از مدتی، شاسی جدیدی ساخته و روی هواپیما نصب شد و این بار هواپیما به طور کامل و موفق پرواز کرد و به زمین نشست.
نوع و شکل رابطهای که فرمانده با افراد تحت امر خود برقرار میکند در حرف شنوی، اطاعت و جان نثاری آنان در مواقع اضطراری موثر است و فرمانده میتواند حتی در شرایط سخت و کمبود توان و تجهیزات به هر گونه ابتکار و خلاقیتی دست بزند؛ حتی اگر ضریب خطر پذیری آن بسیار بالا باشد، شهید ستاری با رعایت همین نکته مدیریتی، کارکنان را به امید و پشتکار هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین ترتیب کاری که در ابتدا نشدنی به نظر میرسید، عملی گردید.
با شروع جنگ تحمیلی، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به دلیل تحریمهای اقتصادی و سیاسی، از لحاظ تعمیر و ساخت قطعات هواپیما دچار مشکل میشود؛ به طوری که به مرور زمان هواپیماهای جنگی کشورمان به دلیل نبود قطعات یدکی زمین گیر میشوند. با منصوب شدن شهید ستاری به فرماندهی نیروی هوایی ایشان به فکر میافتند که هر طور شده این قطعات در داخل کشور ساخته شود. او عدهای از متخصصان و مهندسان نیروی هوایی را دعوت کرده و به آنان میگوید:" ما به اندازه کافی متخصص و مهندس داریم و فقط باید همت کنیم و تولید قطعات را شروع کنیم. " با این رهنمود، کار ساخت و تعمیر قطعات شروع میشود؛ ولی در ادامه کار متخصصان ومهندسان مشکل دیگری را برای شهید ستاری مطرح میکنند که اگر اعلام کنیم قطعات در داخل کشور ساخته شده کارکنان متخصص تعمیر هواپیما و خلبانان، با اعتماد به نفس کمتری ماموریتهای خود را انجام میدهند؛ چرا که هنوز به متخصصان داخلی اعتماد کافی وجود نداشت. سرهنگ حمیدرضا اردستانی میگوید:" شهید ستاری گفت: مشکل خیلی راحت حل میشود. شما قطعات را با برچسب خارجی بسته بندی کنید. این کار را کردیم و قطعات را با هماهنگیهایی که انجام دادیم، برچسب خارجی زده و به انبار میفرستادیم؛ سپس دوباره خودمان تحویل میگرفتیم و روی هواپیما نصب میکردیم. بدین ترتیب خلبانان بدون اینکه از قضیه مطلع شوند، پرواز میکردند و هیچ مشکلی هم در پروازشان به وجود نمیآمد".
در اینجا نیز شهید ستاری با سنجیدن اوضاع کشور و جنگ و عدم امکان تهیه تجیهزات و قطعات هواپیما از کشورهای سازنده هواپیما یکی دیگر از خصیصههای نبوغ نظامی را از خود نشان میدهد وآن تکیه بر پروردگار و اعتماد به اراده و توان نیروهای خودی است. در اینجا اعتقادات و ارزشهای دینی مورد توجه فرمانده، در عمل به کمک او میآید؛ همان ارزشهایی که به او جرأت میدهد تا جان پاک خویش را در راه آرمانهایش فدا کرده، دین و کشور خود را حفظ کند. آنجا که نمیتوان برآوردی از آینده و آن سوی تصمیمها به دست آورد و موفقیت و یا شکست یکان را در عملیات پیش بینی کرد، تنها عامل مشوق فرمانده و نیروها، اعتماد به پروردگار و نیروهای خودی است.
علیرضا یاسینی درسال ۱۳۳۰ هجری ش در شهرستان آباده دیده به جهان گشود. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش سپری و با اخذ دیپلم متوسطه در سال ۱۳۴۸ با انتخاب شغل خلبانی به استخدام نیروی هوایی درآمد. آموزشهای نظامی، آکادمی پرواز و پرواز مقدماتی را در ایران سپری کرد و برای گذراندن دوره تکمیلی پرواز به آمریکا اعزام شد. در این مدت دورههای آموزش خلبانی هواپیماهای آموزشی " تی – ۳۳" و همچنین هواپیمای پیشرفته شکاری "اف – ۴" را با موفقیت به پایان رسانید و در فروردین ماه سال ۱۳۵۱ با اخذ نشان خلبانی به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری آغاز به کار کرد.
او برای پرواز با هواپیماهای "اف – ۴" به پایگاه یکم شکاری اعزام و پس از طی کردن آموزش کابین عقب هواپیمای مذکور به پایگاه هفتم شکاری منتقل شد. آموزش کابین جلوی هواپیمای " اف – ۴" را در سال ۱۳۵۳ در پایگاه یکم گذرانید و به عنوان افسر خلبان شکاری کابین جلو در گردان ۳۳ پایگاه سوم شکاری مشغول خدمت شد.
یاسینی با اوج گیری تظاهرات همه جانبه علیه رژیم شاه با وجود فضای فشار و اختناق در ارتش، با پخش اعلامیه حضرت امام در بین کارکنان متعهد، دست به فعالیتهای ضد رژیم زد، با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و خروج مستشاران خارجی از ایران همچون دیگر کارکنان متعهد نیرو به حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب پرداخت و با تشکیل گروههای کار، در امر بازسازی و راه اندازی سامانهها و تجهیزات اهتمام ورزید. علیرضا یاسینی از جمله خلبانانی بود که با شروع جنگ تحمیلی در عملیات غرور آفرین ۱۴۰ فروندی آغاز جنگ در حمله به خاک دشمن نقش مهمی ایفا کرد. او در طول جنگ نیز همواره خلبانی پیشقراول و خط شکن بود. در یک مورد و در ابتدای جنگ که دشمن متجاوز از طریق دریا و با چند فروند ناوچه پیشرفته "اوزا" قصد پیاده کردن نیرو در جزیره نفت خیز خارک را داشت یاسینی با هواپیمای خود از پایگاه بوشهر به پرواز درآمد و ناوچههای مهاجم عراق را به قعر خلیج فارس فرستاد. او در طول جنگ با پروازهای پی در پی خود ضربات کوبندهای را به دشمن متجاوز وارد میکرد جنگ و شرکت در عملیاتهای جنگی در رأس برنامههایش قرار داشت و همواره یکی از افراد ثابت دستههای پروازی در عملیاتهای حساس بود.
علیرضا یاسینی پس از طی مراحل مختلف خدمتی در سال ۱۳۷۱ مسئولیت معاونت هماهنگ کننده نیروی هوایی را بر عهده گرفت. او همواره یکی از فرماندهان گره گشای نیروی هوایی محسوب میشد. مسئولیتهای متعدد این شهید بزرگوار نشانگر این است که هر جا مشکلات غلبه یافته و اجرای امور را مختل میکرد برای سامان بخشی امور به آنجا اعزام میشد. موفقیتهای این شهید والامقام مرهون ویژگیهای فردی و شخصیتی است که میتوان به شجاعت، بی باکی، اعتماد به نفس، قناعت، تعهد، رازداری و وظیفه شناسی او اشاره کرد. یاسینی عاشق پرواز بود و با وجود مسئولیتهای مختلف فرماندهی که داشت دست از پرواز نمیکشید. وی با انواع مختلف هواپیماها از جمله "اف – ۶"، "اف – ۳. اف"، "میگ – ۲۹" و "سوخو – ۲۴" پرواز میکرد، اما هواپیمای محبوبش "اف – ۴" بود.
سرانجام پس از سالها تلاش و شرکت در جنگ تحمیلی هشت ساله در حالی که در سمت معاونت نیروی هوایی بود در تاریخ ۱۵ دی ۷۳ به هنگام بازگشت از ماموریتی که به اصفهان داشت به همراه شهید ستاری - فرمانده وقت نیروی هوایی – جمعی از مسئولان و فرماندهان نیرو در اثر سانحه سقوط هواپیما به ملکوت پر کشید و در پروازی جاودانه به معبود خویش پیوست. خاطره شهید سرلشکر یاسینی همچون دیگر شهدای نیروی هوایی همواره در سینهها خواهد ماند.
در طی دوران دفاع مقدس یاسینی طرحهای ابتکاری مختلفی را که ناشی از نبوغ نظامی او بود برنامه ریزی و اجرا کرد که به بررسی بخشی از آنها میپردازیم.
یکی از مشخصههای نبوغ نظامی در فرماندهان درک صحیح آنان از اصول جنگ است. بنا به گفته فیلد مارشال مونتگمری:" فرماندهان دارای نبوغ نظامی اصول جنگ را حفظ نیستند؛ بلکه این اصول قسمتی از مخ آنان است". یکی از اصول برجسته جنگ اصل عافلگیری است که انجام آن نیاز به خلاقیت و نوآوری در تاکتیک، تکنیک و ابتکار عمل در فریب دشمن دارد. غافلگیری انواع مختلفی دارد که نمونههایی از آنها را میتوان غافلگیری در زمان، غافلگیری در تاکتیک و ... دانست.
برای مثال نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، از عملیات غافلگیری در تاکتیک استفاده کرده و به رغم دشواری و پیچیدگیهایی که در عملیات عبور از رودخانه کارون وجود داشت از آن استفاده و از کارون عبور کردند. در عملیات والفجر ۸ نیز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از غافلگیری در تاکتیک و تکنیک با هم استفاده و نیروهای غواص در خط دفاعی عراقیها نفوذ کردند؛ اما در زمینه اصل غافلگیری در انجام عملیات نیز میتوان به یکی از اقدامات شهید یاسینی در این زمینه اشاره کرد. در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ که حمله نیروهای زمینی و هوایی عراق به کشورمان آغاز شد شهید یاسینی که در پایگاه محل خدمت خود – پایگاه بوشهر – حضور داشت به محض شنیدن این خبر همرزمانش را فرا میخواند و با تدبیر وی در همان روز تعدادی از خلبانان ارتش جمهوری اسلامی ایران بدون از دست دادن زمان پس از حدود نیم ساعت کار بر روی نقشه و برنامه پروازی برای تلافی حملات رژیم عراق و نشان دادن زهر چشم به نیروهای دشمن به طرف پایگاه مهم شیعه عراق پرواز میکنند.
سرهنگ خلبان "مسعود اقدام" که از همرزمان شهید یاسینی بوده است میگوید:" وقتی به گردان رسیدم دیدم تعدادی از خلبانان به همراه شهید یاسینی و شهید دژپسند در کف اتاقی در گردان نشستهاند و مشغول بررسی نقشه برای عملیات هستند.
حدود نیم ساعت روی نقشه و برنامه پروازی کار کردیم تا اینکه برنامه آماده شد. هدف پایگاه شعیبه بود که یک دسته چهار فروندی با هشت خلبان برای انجام مأموریت در نظر گرفته شد با اشاره شهید یاسینی موتور شماره دو و بعد شماره یک روشن شد. با برداشتن چوب چرخها، پرندههای آهنین ما به سوی باند پروازی حرکت کردند و لحظهای بعد یکی پس از دیگری در دل آسمان جای گرفتیم. به طرف پایگاه شعیبه میتاختیم که پایگاه فاو و ام القصر عراق نیز جلو چشمانمان خودنمایی میکرد.
هیچ پدافندی کار نمیکرد. شهید یاسینی با تعجب گفت: آقا مسعود! مثل اینکه عراقیها خوابند! من گفتم: نه آقا رضا! خواب نیستند خیالشان آسوده است. زیرا فکر نمیکنند که ما بتوانیم با این سرعت به حمله آنها پاسخ دهیم. شهید یاسینی گفت: شاید! چون ساعتی پیش بیشتر پایگاههای ما را بمباران کردند؛ ولی کور خواندهاند. چنان ضرب شستی بهشان نشان دهیم که نفهمند از کجا خوردهاند".
در این عملیات که در واقع اولین ماموریت جنگی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران علیه عراق بود شهید یاسینی و همرزمانش موفق میشوند با استفاده از غافلگیری دشمن و بدون اینکه آسیبی ببینند اهداف مورد نظر را بمباران کرده و به پایگاه خود بازگردند.
نمونهای دیگر از رعایت اصل غافلگیری توسط شهید یاسینی در عملیات اولین روز مهرماه ۱۳۵۹ مشاهده میشود در آن روز با تدبیر شهید یاسینی به عنوان فرمانده عملیات چهار فروند هواپیما برای حمله به تلمبه خانه مارد عراق آماده میشوند؛ اما در هنگام آغاز عملیات هوا ابری شده و سپس بارش باران آغاز میشود. همرزمان شهید یاسینی برای شروع عملیات نگران و دو دل میشوند. در این هنگام شهید یاسینی بهترین زمان برای استفاده از اصل غافلگیری در حمله به دشمن را همان شرایط زمانی میداند و عملیات را شروع میکند. او و همرزمانش موفق میشوند اهداف مورد نظر را بمباران کرده و به پایگاه خود بازگردند.
سرهنگ خلبان مسعود اقدام که از همرزمان شهید یاسینی دراین عملیات بوده است، میگوید:" هدف را در چهار نوبت مورد اصابت قرار دادیم و از هواپیما که پیاده شدیم من به گرمی او را در آغوش فشردم و در دل به صلابت واقتدارش که هر مشکلی را از پیش رو بر میداشت آفرین گفتم".
این مشخصه را میتوان یکی از اولین و مهمترین مشخصههای لازم برای نبوغ نظامی وابتکار عمل یک فرمانده به حساب آورد. چنین فرماندهانی با داشتن جرأت، جسارت و شجاعت بسیار به خداوند متعال اتکا کرده وبه صف دشمن هجوم میبرند واین صفات علاوه بر اینکه موفقیت آنان را در رسیدن به اهداف مورد نظر تضمین میکند آثار بسیار مطلوب و تعیین کنندهای در میان نیروهای تحت امرشان باقی میگذارد.
در اواخر جنگ تحمیلی نیروهای عراقی برای بازپس گیری فاو، دست به عملیات گستردهای زدندو نیروهای جمهوری اسلامی ایران هم برنامه ریزی کردند که پروازهای متعددی در آنجا انجام شود. هدف از این پروازها بمباران عقبه دشمن ونیروهای کمکی آنان بود تا نیروهای خودی بتوانند در پناه این بمبارانها، سالم به عقب برگردند و اسیر نشوند. شهید یاسینی در آن موقع فرمانده پایگاه بوشهر بود و قرار میشود که تعدادی از پروازها را خلبانان این پایگاه انجام دهند. سرتیپ خلبان "روح الدین ابوطالبی" در خاطرات خود میگوید:" یکی از خلبانان را در برنامه پروازی قرار دادم و پس از آن به ترتیب، خلبانان بعدی را تعیین کرده بودم. حدود ۱۰ دقیقه مانده به شروع نخستین پرواز، شهید یاسینی که در آن موقع فرمانده پایگاه بود در حالی که خود را به چتر وکلاه مجهز کرده بود، وارد آلرت شد. اصرار ما برای جلوگیری از پرواز ایشان موثر نیفتاد و به طرف نخستین هواپیمایی که آماده پرواز بود رفت و در چشم بر هم زدنی درون کابین قرار گرفت.
این عمل او باعث روحیه گرفتن سایر دوستان پرواز شد؛ به گونهای که برای رفتن به مأموریت از هم سبقت میگرفتند. در آن روز موفق شدیم هر ده دقیقه یک بار، تعدادی از هواپیماها را روانه منطقه کنیم و شهید یاسینی در آن روز، دو بار مأموریت جنگی انجام داد.
در اینجا شهید یاسینی با اینکه خودش فرمانده پایگاه بود و انتظاری از او نبود تا درمأموریتهای رزمی شرکت کند، برای بالا بردن روحیه نیروهای تحت امرش، خود پیشاپیش همه آماده انجام مأموریت میشود.
در واقع او با این اقدام، بخشی از مفهوم نبوغ نظامی را که قرار دادن خود به عنوان الگویی قابل پیروی برای دیگران است به منصفه ظهور میرساند و به قول رابینز، با انجام این عمل توسط یک فرمانده، خلاقیت و نبوغ نظامی، جزوی از فرهنگ آن گروه نظامی خواهد شد و دستگاه ذهنی وکوشش و تعقل افراد برای گسترش این عنصر، سازماندهی و ساماندهی میشود.
شهید حسین خرازی یکی از فرماندهان بزرگ دوران دفاع مقدس بود که با فرهنگ دینی و عشق به اهل بیت(ع) تربیت و پرورش یافت و در دوران انقلاب اسلامی به رشد و بالندگی رسید. این شهید والامقام در عملیاتهای مختلفی همچون ثامن الائمه و طریق القدس خوش درخشید و در پاکسازی مناطق اشغالی از وجود دشمن بعثی و پیروزیهای رزمندگان ایران در دوران دفاع مقدس تاثیر فراوان داشت.
جنگ تحمیلی با وجود آن که آسیب های فراوانی به لحاظ اقتصادی و زیرساختی به ایران وارد ساخت و موجب از دست دادن نیروهای مخلص و مجاهدان شجاعی شد اما به واسطه ویژگی هایی که داشت به عرصه ای برای بروز استعدادهای درونی جوانان بدل شد و فرماندهان شجاع ارتش و سپاه در این ارتباط جایگاه ویژه ای داشتند. حسین خرازی از فرماندهان شجاع جنگ تحمیلی بود که به سبب داشتن پیشینه مبارزاتی در سال های نخست پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین در دوران مبارزات علیه رژیم طاغوت به سرعت توانست وجه نظامی تاثیرگذاری در دوران دفاع مقدس از خود نشان دهد. حضور درخشان در عملیات ثامن الائمه، فتح المبین، بیت المقدس و دلاوری های وی در چزابه تنها بخشی از کارنامه سترگ و تاثیرگذار وی در دوران دفاع مقدس به شمار می رود. باز پس گیری و آزادسازی بخش بزرگی از سرزمین های ایران که تحت تصرف نیروهای بعثی عراق بود در نتیجه تلاش های او و همرزمان و نیروهای آموزش دیده وی در جریان نبردهای مختلف بوده است.
زندگینامه شهید حسین خرازی
حسین خرازی در ۱۳۳۶ خورشیدی در یکی از محلات قدیمی اصفهان چشم به جهان گشود. او در ۱۳۵۵ خورشیدی با به پایان رساندن تحصیلات مقدماتی برای انجام خدمت وظیفه عمومی به مشهد رفت و همزمان با گذراندن دوران خدمت نظام وظیفه در محافل مذهبی به مطالعه علوم قرآنی پرداخت و در ۱۳۵۷ خورشیدی پس از صدور فرمان امام خمینی(ره)مبنی بر فرار سربازان از پادگان ها وی نیز فرار کرد و به صفوف انقلابیون پیوست و با کوشش تمام در راه به ثمر رسیدن انقلاب فعالیت کرد.(دوازده امامی، ۱۳۷۹)
خرازی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به کمیته دفاع شهری اصفهان که پس از مدتی به سپاه پاسداران تبدیل شد، پیوست و به سبب آشنایی اش با تجهیزات نظامی به مسوولیت اسلحه خانه کمیته منصوب شد. در پاییز ۱۳۵۸ خورشیدی برای مبارزه با ضد انقلاب به همراه چند تن دیگر از اعضای سپاه استان به گنبد و بندر ترکمن رفت و در این ماموریت پیشنهاد فرماندهی نیروهای اعزامی از اصفهان را نپذیرفت و به عنوان فرمانده دسته در پاکسازی شهر گنبد شرکت کرد. وی با ایجاد امنیت در ترکمن صحرا به فرماندهی عملیات سپاه بندر ترکمن منصوب شد و پس از حدود سه ماه به اصفهان بازگشت. هنگامی که در کردستان، گروه های ضد انقلاب اسلامی دست به آشوب زدند، حسین خرازی به پاوه رفت و سپس در آزادسازی سنندج از دست گروهک ضد انقلاب نقش موثری ایفا کرد.
شهیدخرازی با هوش و استعدادی که داشت، تاکتیک ها، فنون نظامی و شیوه فرماندهی را خیلی سریع فراگرفت به گونه ای که به فرماندهی گردان ضربت سپاه سنندج منصوب شد. گردان ضربت که وی فرماندهی آن را برعهده داشت با رزمندگان شجاع و دلاور خود در آرامش و امنیت شهرهای کردستان موثر بود، بنابرگفته سردار محسن رضایی، «شهید خرازی در اوج درگیری های کردستان به آنجا رفت بعد از تسخیر کردن سنندج، همراه با علی رضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه به عنوان فرماندهی گردان ضربت که از قوی ترین گردان های آن زمان محسوب می شد، وارد عمل شد. وی در تسخیر شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیوان دره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش موثری ایفا کرد.» (محسن رضایی ۱۵ آذر ۱۳۹۴)
نقش شهید خرازی در دگرگونی های دفاع مقدس
با شروع جنگ تحمیلی هیچ خط دفاعی در جنوب در برابر حملات بعثی ها وجود نداشت و عملیات پارتیزانی نیروهای مردمی و سپاه با اسلحه و تجهیزات بسیار محدود برای مقابله با تهاجم بعثی ها کافی نبود. خبر سقوط شهرهای جنوب یکی یکی شنیده می شد، شهید خرازی با وجود نگرانی هایش در کردستان در آغازین ماه های جنگ تحمیلی از کردستان به جبهه های جنوب آمد و از طرف سردار رحیم صفوی به فرماندهی منطقه عملیاتی دارخوئین منصوب شد. (بنی لوحی و همکاران، ۱۳۷۹)
با انتخاب او تحول بزرگی در جبهه دارخوئین روی داد. وی برای جلوگیری از نفوذ دشمن جوی آبی را در نزدیکی کارون به همراه نیروهای تحت امر خود به یک خاکریز تبدیل کرد و این نخستین خط دفاعی منطقه بود که به خط شیر معروف شد. حسین خرازی فرمانده جبهه دارخوئین و همرزمان او در عملیاتی برنامه ریزی شده در طول چندین ماه سرانجام موفق شدند مواضع لشگر زرهی در شمال منطقه سرپل، نیروهای بعثی عراقی در شرق جاده اهواز به آبادان را در هم بشکنند و حماسه ای به وجود آورند که نقش بسیار موثری در روند سیاسی و نظامی آن مقطع جنگ تحمیلی ایفا کرد. در این عملیات خرازی به عنوان فرمانده در نوک حمله قرار گرفت و تا زمان شهادتش همیشه خط شکن بود.(نصراصفهان، ۱۳۹۳، شماره ۱۰۶) این عملیات باعث افزایش تجربیات نظامی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران شد و می توان به آن «آموخته های سلسله عملیات الگو» نام داد.
با انجام این عملیات هسته اصلی تیپ امام حسین(ع) شکل گرفت و این عملیات زمینه ساز عملیات بزرگ ثامن الائمه و عملیات دیگر شد. عملیات ثامن الائمه یک عملیات مهم و حساس بود زیرا هدف نخست آن آزادسازی آبادان از محاصره و تحقق فرمان امام(ره) و دوم شکست استکبار جهانی و رسانه های وابسته به جنگ روانی علیه ایران و شکست نیروهای متجاوز بعث بود.
در آذر ۱۳۶۰ خورشیدی عملیات طریق القدس از محور شمال کرخه شروع شد و با انهدام کامل لشکرهای متجاوز بعثی و تصرف تپه های رملی چزابه با موفقیت به آزادسازی بستان انجامید. دشمن در این عملیات تلفات بسیاری از لحاظ نفرات و ادوات داشت. آزمون فرماندهی عالی شهید خرازی در عملیات طریق القدس و آزادسازی بستان با دور زدن دشمن بعثی از تنگه چزابه با موفقیت همراه بود. تجربه نظامی شهید خرازی بسیار ارزشمند و در جلسات قرارگاه روی طرح های وی حساب جداگانه ای باز میشد. روش حاج حسین به این گونه بود که وقتی منطقه عملیات مشخص می شد، زمان بندی می کرد و به نظرات و پیشنهادهای مسوولان یگان تحت امر خود تا رده دسته گوش می داد و مشورت می کرد. او معتقد بود، ارزش نهادن به نظر و فکر آنها، باعث رشد فکری و انگیزه دادن با آنها در ماموریت و عملیات می شود و آنها را برای آینده فرماندهی یگان های تیپ امام حسین(ع) آماده می کرد. (گذری بر دوسال جنگ،۱۳۶۹:۱۳۱)
در عملیات مولای متقیان(ع) رزمندگان تیپ امام حسین(ع) حماسه بزرگی آفریدند و در ۱۴ روز به سختی مقاومت کردند. رزمندگان با ایثار و از خودگذشتگی و شهادت طلبی با چنگ و دندان از منطقه چزابه حفاظت کردند. خروش حماسی شهید خرازی چنان بود که خالد حسین النقیب یکی از افسران ارشد عراقی در چزابه می نویسد: «در آن موقعیت آرزو می کردم به جای مرگ تدریجی یکبار و برای همیشه از دنیا بروم. در صحنه رویارویی تیپ های ویژه با نیروهای ایرانی، متجاوز از ۱۰ تیپ به طور کامل در چزابه تار و مار شدند.» (خالد حسین النقیب:۱۳۶۸)
خرازی و نیروهای تحت امر او در عملیات بیت المقدس حماسه های بسیاری آفریدند و سهم بسزایی در آزادسازی منطقه عملیاتی و خرمشهر از تصرف دشمن متجاوز داشتند. شهید صیاد شیرازی در سخنانی به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر در ۱۳۷۱ خورشیدی درباره شهید خرازی گفته است: «در قرارگاه صدای شهید خرازی را از بی سیم شنیدیم که می گفت اجازه بدهید با یک گردان وارد خرمشهر شویم اما به وی گفتیم، مگر می شود با یک گردان با چند لشکر روبرو شد. به هر صورت او اصرار می کرد، ناخودآگاه به او اجازه دادیم، پس از ساعتی دوباره وی با بی سیم گفت، عراقی ها تسلیم شدند و ما باورمان نمی شد، زیرا واقعا این کار باورکردنی نبود که انجام دادند.»
یکی از برگ های زرین کارنامه شهید خرازی عملیات غرور آفرین کربلای سه بود. این عملیات به قصد تصرف اسکله نفتی الامیه برای ضربه زدن به صدور نفت عراق و اثبات حاکمیت ایران بر خلیج فارس صورت گرفت. این عملیات آبی در ۱۳۶۵ خورشیدی به وسیله یک گردان غواص آموزش دیده و یک گردان سوار شناور تحت امر شهید خرازی در شب و با وجود امواج سهمگین و جزر و مد شدید آب انجام شد و رزمندگان لشکر امام حسین(ع) پس از سه روز حضور در اسکله با انهدام آن به سواحل ایران بازگشتند. خرازی در عملیات کربلای چهار با ۶ گردان از نیروهای آموزش دیده آبی و خاکی خود در زیر آتش شدید دشمن بعثی، وارد عملیات شد و پس از تصرف جزیره ام الرصاص به دلیل عدم الحاق و بمباران و آتش شدید دشمن در پایان روز دوم عملیات بنابر دستور قرارگاه به عقب بازگشت اما تعدادی از افراد گردان او به شهادت رسیدند. شهید خرازی در یک سخنرانی حماسی گفت: «ما آمدیم از اسلام دفاع کنیم اگر چه همه ما شهید شویم، ما نیامدیم پیروز بشویم، ما آمده ایم به تکلیف عمل کنیم ما همین امروز آماده ایم.» (عسکری مصاحبه زاهدی، ۲۲ فروردین ۱۳۹۵)
سرانجام شهید خرازی
حسین خرازی پس از عملیات کربلای پنج برای دیدار با خانواده به اصفهان آمد اما پس از چند روز دوباره به جنوب احضار شد و سرانجام در حالی که عشق به خدای متعال سراسر وجود او را فراگرفته بود در هشتم اسفند ۱۳۶۵ خورشیدی در منطقه عملیاتی شلمچه و نهرجاسم در منطقه عمومی عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. همرزمانش، پیکر او تشیع کردند. سردار رحیم صفوی در مراسم وداع با سردار فرمانده لشکر خود این چنین شهید خرازی را توصیف کرد: «این برادر عزیزمان حسین، ۲۳ بهمن آمد به کمیته دفاع شهری اصفهان و من به او گفتم نگهبانی بلدی و او گفت من سربازی هم رفته ام به هر حال او از یک روز بعد از انقلاب فعالیت نظامی خود را شروع کرد و در جنگ های گنبد، کردستان و سپس سراسر جنگ تحمیلی با حضور موثر خود، تعیین کننده بود.»
چند تن اسیران عراقی که چند روز پس از عملیات کربلای پنج و در جریان دفع پاتک بعثی ها به اسارت درآمده بودند در بازجویی های خود در خصوص انتشار خبر شهادت حسین خرازی گفته بودند: «در جبهه ما جشن گرفته اند، زیرا به رده های مختلف از طریق بی سیم گفته اند که یکی از فرماندهان بزرگ ایران کشته شده است»
همچنین همزمان با شهادت حسین خرازی حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب پیام تسلیتی صادر کردند. در فرازی از این پیام آمده است: «شهید خرازی در طول ۶ سال جنگ قله هایی از افتخار و شرف را فتح کرده بود، اینک به قله رفیع شهادت دست یافته است.» (بنی لوحی، ۱۳۸۰:۱۰۴)
شهید خرازی در طول دوران فرماندهی خود بر گردان ضربت در کردستان و لشکر امام حسین(ع) بر کادر سازی و تربیت رزمندگان باصلابت و استوار تاکید داشت و به همین سبب چندین یگان از نیروهای زیردست وی به فرماندهی یگان های دیگر نظامی انتخاب می شدند که از آن جمله برخی فرماندهان کردستان و دفاع مقدس مثل سردار کریم نصر اصفهانی، سردار علی زاهدی و سردار اصغر صبوری برای فرماندهی تیپ قمر بنی هاشم و شهید ابراهیم جعفرزاده به فرماندهی تیپ زرهی ۲۸ صفر بودند. (منتظر القائم، مصاحبه با اعتصامی،۱۳۹۲)
فرازی از وصیت نامه شهید
«شخصی هستم معتقد به انقلاب اسلامی و رهبری و ولایت امام خمینی(ره) در عصر غیبت امام زمان (عج) از مردم می خواهم پشتیبان ولایت فقیه باشند. راه شهیدان ما راه حق است. اول می خواهم که شهیدان مرا بخشیده و مرا در روز جزا شفاعت کنند و از خدا می خواهم که ادامه دهنده راه آنان باشم. آنانی که با بودنشان و زندگی شان درس مقاومت و با رفتن شان درس عشق به ما آموختند.»