ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران
ارتش ایران

ارتش ایران

بلاگ خبری و آموزشی ارتش ایران

سخنان رهبر جمهوری اسلامی ایران درباره‌ی پرستاران

به شما پرستاران عزیز که حقیقتاً فرشتگان رحمت براى همه‏ى افراد بیمار و بیماردار جامعه محسوب مى‏شوید، خوش‏آمد عرض مى‏کنیم و روز پرستار را که مصادف با روز ولادت بانوى فداکار تاریخ اسلام، زینب کبرى، است تبریک عرض مى‏کنیم. آن بزرگوار هم مثل شما دشوارترین کار را در صحنه‏ى عاشورا بر عهده داشت؛ یعنى پرستارى از کودکان، درماندگان، زنان و بى‏پناهان.


من امروز در این جلسه که بحمداللَّه توفیق پیدا کردم با شما عزیزان دیدار کنم، آنچه عرض خواهم کرد، صرفاً درباره‏ى حرفه‏ى پرستارى و وظایف همگان در قبال کسانى است که به این حرفه‏ى بسیار سخت سرگرم هستند؛ چه مردم و چه مسؤولان.


یک جمله عرض مى‏کنم که این براى شما که خودتان پرستارید، روشن است؛ خیلى از مردم هم مى‏دانند، اما باید فهم عمومى جامعه و فرهنگ عام مردم ما این مطلب را بدرستى درک کند که براى حفظ سلامتى در جامعه، اهمیت پرستارى در طراز اول قرار دارد؛ یعنى اگر بهترین پزشکان و جراحان کار خودشان را با بیمار به بهترین وجه انجام دهند، اما از آن بیمار پرستارى نشود، به‏طور غالب، کار آن پزشک یا جراحِ عالیقدر بى‏فایده خواهد بود. نقش پرستارى و بیماردارى در حفظ سلامت و بازگشت سلامت بیمار، نقش درجه‏ى اول است؛ معادل است با نقش یک پزشک ماهر. بسیارى از این نکته غفلت دارند؛ لذا آن وزن و ارزشى که باید براى پرستار در نظر گرفته شود، از ذهن آنها مغفول مى‏ماند و به آن توجه نمى‏کنند.


نکته‏ى دیگرى که باز شما بهتر از همه کس آن را مى‏دانید، اما مردم و مسؤولان ما باید بدانند و به آن توجه کنند، این است که پرستارى یکى از سخت‏ترین کارها از لحاظ فشار روحى و جسمى براى پرستار است. نشستن پهلوى بیمار، معاشر بودن دائمى با بیمار، شکوه‏ى بیمار را شنیدن، با او به مهربانى رفتار کردن، به او لبخند زدن، او را با عمل، رفتار و پذیرایى خود از رنجهاى فراوان دوران بیمارى رهاندن، تحملِ پولادین لازم دارد؛ پرستار با چنین وضعیتى روبه‏روست. بیمارى که درد مى‏کشد، بیمارى که امید زندگى در او ضعیف مى‏شود، بیمارى که دسترسى به هیچ‏کس و هیچ‏جا ندارد؛ بخصوص بیمارانى که کودک‏اند، یا دچار بیماریهاى بسیار سخت‏اند، یا در دوران مراقبتهاى ویژه هستند، ببینید که پرستارى و بیماردارى از چنین کسانى چقدر فشار بر روى روح، جسم و اعصاب وارد مى‏کند. چه سرمایه‏ى عظیمى از حلم و تحمل و گذشت و مدارا و اخلاق خوش لازم است تا پرستار بتواند با این بیمار سر کند. اما منش بیمار با پرستار، برعکس منش پرستارى، مهربانى نیست؛ گاهى تندى است. علاوه بر بیمار، کسان بیمار هم که دور و بر او هستند، اگر خدمتى اندکى دیر شود، توقعاتشان نسبت به پرستار حالت اعتراض مى‏گیرد؛ گاهى تندى مى‏کنند و گاهى پرخاش؛ تحمل اینها خیلى سخت است. سختى کار پرستار سختى جسمى نیست؛ کلنگ زدن و در فضاى سختِ فرض بفرمایید معدن یا امثال آن رفتن نیست؛ اما از لحاظ فشار روحى و عصبى از آن سخت‏تر است. همه‏ى کسانى‏که سختى مشاغل را درجه‏بندى مى‏کنند، باید این نکته را در نظر داشته باشند. جداى از اینها، پرستار از خانه، از همسر، از فرزندان؛ شب، روز، نیمه‏شب، ایام عید، روزهاى جمعه و ایام تعطیل که مردم سرگرمِ تفریح و گذراندن تعطیلى خودشان هستند، دور است. پرستار نمى‏تواند بیمار و بیمارستان را رها کند؛ به این مسائل باید توجه شود. کار سخت، وقت نشناسى، همیشه حاضر بودن، جداى از محیط زندگى، سختى کار را مضاعف مى‏کند. به‏نظر من همه‏ى مردم ما و همه‏ى کسانى که به سرنوشت بیماران و به سلامت کشور اهمیت مى‏دهند، بایستى به قشر پرستار توجه و محبت و اهمیت نشان بدهند؛ چه مسؤولان، چه آحاد مردم. فرهنگ جامعه باید اهمیت کار پرستار و دشوارى آن را بشناسد. این، آن مطلبى است که مایل بودم و مایلم هم آحاد مردم و هم مسؤولان در حد مقدورات دولتى - چه براى امکان استخدام پرستاران جدید، چه براى رسیدگى به مسائل معیشتى آنها و همه‏ى مسائلى که مورد انتظار است - به آن توجه کنند و از این زاویه به موضوع نگاه کنند. 

اما آنچه به شما پرستاران مى‏خواهم عرض کنم، این است که کار همان‏طور که گفتیم و خیلى بیشتر از آن را خود شما حس و لمس مى‏کنید، بدون تردید دشوار است، اما در میزان الهى، کفه‏هاى دشوارى و پاداش همیشه با هم برابر هستند. امکان ندارد که کارى دشوارتر باشد، اما پاداش آن با کارى که دشوارى‏اش کمتر از آن است برابر باشد، یا از آن کمتر باشد. در میزان الهى، همه چیز با محاسبه است؛ «مثقال ذرة» که در قرآن خوانده‏اید؛ یعنى به‏قدر سنگینىِ یک ذره. ذره یعنى آن ذرات و غبارى که شما با چشم آنها را نمى‏بینید؛ مگر هنگامى‏که از یک روزنه نورى داخل اتاق بتابد، بعد شما این ذرات شناور را در فضا مى‏بینید. یک‏ذره، یعنى یک دانه از آنها، چقدر سنگینى دارد؟ به قدر سنگینى آن، در میزان الهى محاسبه است. بنابراین اگر شما کار نیکى انجام بدهید، این کار نیک در ترازوى محاسبه‏ى الهى به‏حساب مى‏آید و وقتى آن را با نیت خالص و براى خدا و با انگیزه‏ى معنوى و الهى انجام دهید، همان ذره پیش خداى متعال بتدریج به یک کوه؛ کوه ثواب، تبدیل مى‏شود؛ به کار خودتان به این چشم نگاه کنید. همان‏طور که گفتم، پرستار فرشته‏ى رحمت براى بیمار است. آن‏وقت که بیمار از همه جا دستش کوتاه است، در آن ساعاتى که حتى همسر، فرزندان و پدر و مادر بیمار هم بالاى سرش نیستند، چشم امیدش بعد از خدا به پرستار است و این پرستار است که مثل ملائکه‏ى آسمانى، مثل فرشتگان رحمت، به دردها، مشکلات و نیازهاى جسمى و عاطفى او پاسخ مى‏دهد؛ اینها خیلى مهم است؛ اینها پیش خداى متعال فراموش نمى‏شود. البته ممکن است هیچ چشمى هم این زحمت شما را نبیند. خیلى از زحماتى که شما مى‏کشید و رنجهایى که مى‏برید، کسى آنها را نمى‏بیند. گاهى یک لبخند شما به بیمار دل افسرده، به او جانِ دوباره مى‏دهد. چه کسى این لبخند را مى‏بیند؟ چه کسى آن را به حساب مى‏آورد؟ چه کسى یک معادل و پاداش مالى و پولى در مقابل این لبخند مى‏گذارد؟ هیچکس؛ اما کرام‏الکاتبین مى‏بینند؛ محاسبه‏گرانِ میزان الهى همین لبخند شما را مى‏بینند. اگر در عوضِ لبخند، اخم هم بکنید، اخم شما را هم مى‏بینند. هیچ حسنه و هیچ سیّئه‏یى از دید تیزبین حسابگران دیوان الهى و میزان الهى غائب نیست. قدر این کار و این خدمت باارزش را بدانید. اگر یک وقت دیگران قدرناشناسى کردند، خود شما قدر این کار را بدانید؛ این کار بسیار کار مهمى است. در روایت هست که کسى که بر سر بیمار مى‏رود، مثل کسى است که در رحمت الهى غوطه‏ور مى‏شود. ممکن است بعضى تعجب کنند که مگر بر سر بیمار رفتن چه خصوصیتى دارد. خود شما که نیاز بیمار و تأثیر کار خودتان را مى‏دانید، مى‏فهمید که چرا چنین پاداش بزرگى براى بیماردار و پرستار گذاشته شده است؛ چون تأثیر آن تأثیر غیرقابل محاسبه و برتر از محاسبات معمولى است. روحیه دادن به مریض گاهى از دادن داروى او بسیار حیات‏بخش‏تر و مؤثرتر است؛ این روحیه را شما مى‏دهید. در دعاها مى‏خوانیم: «اللّهم انّى اسألک موجبات رحمتک»؛ رحمت الهى را که بى‏محاسبه و بى‏جهت به کسى نمى‏دهند؛ باید التماس کرد پیش خدا تا موجبات رحمت را به ما بدهد؛ یعنى آن کارى را انجام بدهیم که موجب رحمت مى‏شود، تا بعد خدا رحمت خودش را بفرستد. این کار، برترین موجبات رحمت است، که خیلى مغتنم و خیلى باارزش است. این، آن نکته‏یى بود که مایل بودم شما توجه کنید و بدانید مشغول چه کار باارزشى هستید.


و اما نکته‏یى که به مسؤولان عرض مى‏کنم - که دیدم الان همین مطلب را آقاى دکتر پزشکیان به من گفتند و درست هم است - این است که مسؤولان ذیربط مسائل مدیریتى کشور بایستى براى این شغل یک باب جداگانه و تازه‏یى باز کنند. مسأله‏ى استخدام، مسأله‏ى آموزش در حین خدمت، استراحت دادن به قشر پرستار، موضوعاتى است که در ماهیت کار پرستارى اثر مى‏گذارد. اگر نقش پرستار این‏قدر مهم است - که هست - پس پرستارِ خسته، پرستارِ از کار مانده، پرستارِ چند نوبتِ کارىِ پشت سر هم کار کرده‏ى از روى ناچارى، دیگر نمى‏تواند این نقش را ایفا کند. پرستارى که با دلزدگى و بى‏حوصلگى و خستگى بخواهد کار کند و راضى از کار خود نباشد، دیگر نمى‏تواند این نقش را ایفا کند. پرستار باید با نشاط، سرحال، آماده و شائق به خدمت، آشناى با معلوماتى که او را کمک مى‏کند به خدمت، باشد و امکانات و مقدمات این مسائل را بایستى مسؤولان فراهم کنند. البته یقیناً براى مسؤولان محدودیتهایى وجود دارد که نه شما و نه بنده و نه هیچکس دیگر نباید توقع کنیم که دولت فراتر از امکانات و محدودیتهاى خود کارى را انجام دهد. مسأله‏ى دولت، مسأله‏ى مسؤولیت براى همه‏ى کشور و همه‏ى قشرهاست، ولى در چهارچوب همین امکانات بایستى همه‏ى تلاش را بکنند و همه‏ى کار خودشان را انجام دهند تا بتوانند این وظیفه‏ى بزرگ و این خدمت باارزش را آن‏طور که هست، از آب دربیاورند.


از خداى متعال بایستى کمک و توفیق خدمت بخواهیم. اگر خداى متعال به ما در هر رده‏یى توفیق خدمت بدهد، این بزرگترین سعادت و بزرگترین خوشبختى براى ماست. از خدا بخواهیم که هر کداممان در هر جایى که هستیم، بتوانیم به وظایف خودمان ان‏شاءاللَّه عمل کنیم و ان‏شاءاللَّه زحمات شما و خدمات قشر عزیز پرستار مشمول الطاف و رحمت الهى و توجهات خاص حضرت بقیّةاللَّه(ارواحنافداه) باشد.


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

شهید بابایی

عملیات والفجر8 یکی از بزرگترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس به شمار می‌آید. در شکست دشمن بعثی طی این عملیات، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نقش پررنگی داشته و سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم از سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش در این راستا یادداشتی را منتشر کرده است 

در این یادداشت آمده است:

در جنگ باید روش جنگیدن با دشمن را تجزیه و تحلیل و متناسب با آن راه‌کارهای مناسبی طرح‌ریزی بکنیم. یکی از گزینه‌های مقابله با تهاجم دشمن،جنگ «ناهمتراز» است. ناهمترازی یعنی تفکر، سازمان‌دهی و اقدامی متفاوت در مقایسه با دشمنان، به روشی که مزیت‌ها و توانمندی‌های خود را به حداکثر رسانده و از نقاط ضعف دشمن بهره‌برداری شود تا آزادی عمل بیش‌تری را کسب کنیم و در نهایت ابتکار عمل را به دست بیاوریم. جنگ ناهمتراز محدود به روش‌های جنگ «کلاسیک» نبوده و با تمایز تاکتیک‌های به‌کار گرفته شده و استفاده از روش‌های مبتکرانه و فریب موجب سردرگمی دشمن خواهد شد.

جنگ ناهمتراز هر بارکه روی می‌دهد شیوه‌ای نو و ناشناخته ارائه خواهد کرد. کوتاه مدت و ناباورانه است. همچنین تکرارپذیر هم نیست. در اینجا به تحلیل مختصری از نقش نیروی هوایی و «قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) ارتش» در ارائه طرح‌ها،ابتکارات و خلاقیت‌های این نیروها در یک عملیات مهم و سرنوشت‌ساز می‌پردازیم، که نمونه‌ای از جنگ ناهمتراز است:

طرح عملیاتی بزرگ و سرنوشت‌ساز «والفجر8» در اواخر سال 64 به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در نقش آتش پشتیبانی هوایی برای نیروهای «تکور» و دفاع هوایی از آسمان صحنه نبرد ابلاغ شد.

نیروی هوایی نام عملیات هوایی خود را «عملیات شفق» گذاشت و قرارگاه رزمی ویژه هوایی«رعد» جهت پشتیبانی و هدایت نبرد هوایی تشکیل شد.

نیروی هوایی ارتش با تجربیات قبلی که داشت می‌دانست که دشمن در هر مرحله از جنگ که تحت فشار قرار بگیرد، بلافاصله اقدام به توسعه جنگ درخلیج فارس، حمله به نفتکش‌ها و کشتی‌های تجاری، جزیره خارک و جنگ شهرها می‌کند، برای همین آمادگی کامل برای مقابله با این جنگ را نیز برای خود حفظ کرده بود.


نیروهای رزمنده زمینی و دریایی در شرایطی می‌خواستند «عملیات والفجر 8» را اجرا کنند که در صحنه نبرد فاقد سیستم موشکی ضدهوایی بودند زیرا سیستم‌های موشکی «هاوک» (موشک‌های هدایت شونده) که در اختیار نیروی هوایی قرار داشت برای این کار ساخته نشده بوود، یعنی قابل جابجایی نبود. به منظور ایجاد زمینه مناسب در مقابله با توان بالای نیروی هوایی ارتش بعثی صدام که از تنوع هواپیماهای پیشرفته که آن زمان بهره‌مند بود، این مسئله نقطه قوتی برای او محسوب می‌شد.

شهید رضا قشقایی

شهید رضا قشقایی همزمان با شهید مصطفی احمدی روشن ساعت ۸:۳۰ صبح روز ۲۱ دی سال ۱۳۹۰ به شهادت رسید. رضا قشقایی فرد به شدت مجروح شده و به بیمارستان رسالت تهران منتقل می‌شود اما علیرغم تلاش پزشکان، رضا قشقایی فرد پس از ساعاتی به شهادت رسید.

صفرعلی براتلو، دبیر شورای تأمین استان تهران جزئیات ترور را اینگونه شرح می‌دهد: «این بمب از نوع مغناطیسی و همان‌هایی است که قبلاً نیز برای ترور دانشمندان از آنها استفاده می‌شده و در واقع کار صهیونیست‌هاست. به نظر می‌رسد در آستانه انتخابات تلاش صهیونیست‌ها این است که فضا را امنیتی کنند تا کاهش مشارکت صورت گیرد. دشمنان احساس کرده‌اند که تحریم‌ها و فشارهای تحریم به تنهایی پاسخ نمی‌دهد، از این رو آنها تلاش می‌کنند با این ترورها فضا را امنیتی کرده و کاهش مشارکت را در انتخابات رقم بزنند. دشمن می‌خواهد از غفلت ما سوء‌استفاده کند از این رو مردم باید بیشتر در صحنه حضور پیدا کنند

شهید مصطفی احمدی روشن

شهید احمدی روشن نیز دیگر شهید هسته‌ای است که در ۲۱ دی ۱۳۹۰ پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد.

مصطفی احمدی روشن در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۸ در روستای سنگستان استان همدان متولد شد. وی دوران کودکی خود را در خانواده‌ای فقیر گذراند.

وی دانش آموخته رشته مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی شریف بود. شهید احمدی روشن با سن پایین حدود ۳۲ سال، دارای مقالات متعدد علمی در رشته پلیمر بود. او در سال ۱۳۸۰ و در دوران تحصیل خود در این دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جدا سازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام می‌شد، همکاری داشت.شهید احمدی روشن همچنین دارای چندین مقاله ISI به زبان‌های انگلیسی و فارسی بود و در زمان شهادت دانشجوی دکترای دانشگاه صنعتی شریف و از نخبگان این دانشگاه به شمار می‌رفت که مسئولیت معاونت بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز را نیز به عهده داشت.


شهید علی محمدی

مسعود علیمحمدی معروف به استاد علیمحمدی روز سوم شهریور سال ۱۳۳۸ در تهران به دنیا آمد.

شهید علیمحمدی مدرک کارشناسی را از دانشگاه شیراز (۱۳۶۴) و کارشناسی ارشد (۱۳۶۷) و دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی را از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۱ کسب کرد.

او از دانشجویان نخستین دوره دکترای فیزیک در داخل ایران و نخستین شخصی بود که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت کرده است.

وی دهها مقاله در «آی اس آی» (ISI) منتشر کرد و یکی از اولین دانشجویان پسادکترا در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی بود.

تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژی‌های بالا و کیهان‌شناسی بود و با پژوهشگاه دانش های بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) نیز طی سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ همکاری داشت.

استاد فیزیک دانشگاه تهران بامداد ۲۲ دی سال ۱۳۸۸ و در سن ۵۰ سالگی، به هنگام خروج از منزل بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور ترور شد و به درجه رفیع شهادت رسید.

2۰ آذر سال ۱۳۸۹ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد موفق به دستگیری عامل این اقدام شده است. در همین ارتباط اعترافات تلویزیونی فردی به نام «مجید جمالی فشی» از تلویزیون پخش شد.

در این مصاحبه فرد یادشده به نقش خود در ترور استاد شهید علیمحمدی اعتراف کرد و گفت، آموزش‌های مورد نیاز برای این ترور را در سفری به اسراییل و دوره‌هایی را زیر نظر مامورین موساد دیده‌ است.

وی همچنین در بخش دیگری از اعترافات تلویزیونی، مدعی شد که در پادگانی نظامی در جوار اتوبان تل‌آویو به وی آموزش‌هایی نظیر «تعقیب و گریز، تعقیب ماشین، جمع‌آوری اطلاعات از یک محل خاص و چسباندن بمب به زیر ماشین» داده شده‌ است.

پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب به مناسبت شهادت دکتر علیمحمدی

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از شهادت دکتر علیمحمدی در پیام تسلیتی تصریح کردند:

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت استاد دانشمند مرحوم آقای دکتر مسعود علیمحمدی رضوان الله علیه را به مادر و همسر و خاندان گرامیش و به همه‌ی دوستان و شاگردان و همکارانش تبریک و تسلیت عرض میکنم. دست جنایتکاری که این ضایعه را آفرید، انگیزه‌ی دشمنان جمهوری اسلامی را که ضربه زدن به حرکت و جهاد علمی کشور است، افشاء و برملا کرد. بیگمان همت دانشمندان و استادان و دانش پژوهان کشور، به رغم دشمن،‌ این انگیزه‌ی خباثت آلود را ناکام خواهد گذاشت. علوّ درجات آن شهید سعید و صبر و اجر بازماندگان را از خداوند متعال مسألت میکنم.

جایزه شهید علیمحمدی

پژوهشگاه دانش های بنیادی با همکاری انجمن فیزیک ایران به پاس بزرگداشت این دانشمند هسته ای، از سال ۹۰ جایزه‌ای به نام «جایزه شهید علیمحمدی» را به پایان نامه‌های برتر دکتری فیزیک که در داخل کشور به انجام رسیده باشند، اعطا می‌ کند.

شهید علیمحمدی اولین دانش‌آموخته دکتری فیزیک داخل کشور بود که نقش موثری در زیرساخت علمی پژوهشگاه دانش های بنیادی داشت. راهش پررو باد.